در فرهنگ دکتر معین آمدهاست: زری یعنی پارچهٔ ساخته شده از زر (طلا). پارچهای که پودهای آن از طلا است. زربفت. زری یا زربفت پارچهای ظریف و بسیار گران بهاست که چله یا تار آن از ابریشم خالص است و پودهای آن ابریشم رنگی و یکی از پودها، نخ گلابتون است که میتواند زرین یا سیمین باشد.
زری نفیسترین و افسانهای ترین منسوج ایرانی که در روزگار رونق و رواج خود شهرتی عالمگیر داشته و هماکنون نمونههایی از آن زینتبخش موزهها و سایر مراکز هنری ایران و دیگر کشورهای جهان است و دارای سابقهای طولانی از لحاظ بافت و تولید میباشد.
تاریخچه
بافت پارچههایی که در متن و نقوش آنها، نخهای گلابتون به کار گرفته شده بنا به روایات تاریخی به هفت هزار سال پیش میرسد. هرودودت مورخ مشهور یونانی نوشته است: «رومیان به خاطر زیبائی و اشتهار زربفتهای سنتی ایران همه ساله مبالغ هنگفتی میپرداختند.» فیلوسترات نیز گفته است: «اشکانیان، خانههای خود را با پردههای زری یراقدار که از پولکهای نقره و نقوش زرین، تزئین شده بود میآراستند.»
بدون شک بافتن پارچههای زربفت، مانند قالی و گلیم از زمان هخامنشیان [در ایران] مرسوم بوده است زیرا در بسیاری از نقوش برجستهٔ تختجمشید، شوش و حتی پاسارگاد، نقوشی در حاشیههای لباس شاهنشاهان و درباریان به چشم میخورد که حاکی از این است که لباس آنها از پارچههای زربفت بوده، بهعلاوه در حاشیهٔ لباده و حاشیهٔ آستینها و یقهٔ لباس، قطعاتی از طلای ناب به شکل شیر، مرغ، ستاره با گل پنجپر و یا نقوش هندسی مانند مثلث و غیره میدوختند و بسیاری از این قطعات طلا، امروزه در موزه ایران باستان و موزههای دیگر دنیا موجود است که متعلق به عهد هخامنشی میباشد.
از دوره ساسانیان نیز در کلیساها و موزههای خارج از ایران، نمونههای متعدد زری موجود است. زیرا زریهای دوره ساسانیان به قدری مورد توجه بود، که از تمام نقاط دنیا خواستار آن بودند و وقتی کسی به ایران مسافرت میکرد، بهترین هدیهای که میتوانست به میهن خود ببرد یک قطعه زری بود و به این طریق مثلاً باقیماندههای صلیب مسیح را صلیبیون در زریهای ایرانی میپیچیدند و به همراه خود به اروپا میبردند.
از زریهای کهن ایرانی قطعاتی پارچه در موزههای لوور، متروپولیتن، کلیسای سنت ویکتور، لیون، سلطنتی لندن، واشنگتن، آرمیتاژ، لنینگراد و… نگهداری میشود که نمودار عظمت و اعتبار این هنر سنتی در ایران کهن است.
فن زری بافی در دوران صفویه به منتهای کمال خود رسید.
دوره هخامنشیان
نساجی ایران در این دوره به ویژه در بافت پارچههای ابریشمی، پشمی نرم و لطیف مشهور بوده و شاهان هخامنشی به داشتن لباسهای زیبا و فاخر شهرت داشتند. اسکندر مقدونی با همهٔ دشمنیش با ایرانیان، بنا به نوشتههای هرودوت و پلوتارک از هنگام ورود به ایران تا هنگام مرگش، لباسهای زربفت ایرانی بر تن میکرد. پلوتارک و دبودور همچنین نوشتهاند که پارچههای زری که تار آن را از طلا و نقره میکشیدند و همچنین مخمل، پارچههای پشمی و پارچههای کتانی ایران در دورهٔ هخامنشیان بیاندازه مطلوب بود. نساجی پارچه را بنابر اشاره اوستا، ایرانیان عصر هخامنشی به خوبی میدانستند. گاه پارچهها و جامهها را زردوزی میکردند. بافتن پارچههای ابریشمین و زری به رنگهای دلاویز در بیست و پنج قرن پیش در ایران شایع بوده است.
دوره اشکانیان
پس از نابودی هخامنشیان، دیگر آن شکوه و بزرگی در صنایع و هنرها، به ویژه در بافندگی، بوجود نیامد… تنها چند تکه از پارچههای ابریشمی در سرزمین لولان در چین پیدا شده که در آن روزگار آخرین مرز ایران در شرق دور بودهاست.
دوره ساسانیان
بسیاری از تاریخدانان بر این باور هستند که این دوره، دورهٔ شکوفایی و طلایی هنر و تمدن ایران بودهاست. بسیاری از بافتههای این دوره در کلیساها و موزههای غرب، به یادگار ماندهاست. دکتر محمد حسن زکی در کتاب صنایع ایران بعد از اسلام درباره بافتههای این دوره میگوید: «در این دوره، بافندگی ایران به اوج عظمت، ترقی و رونق خود رسید. از آن دوره بعضی پارچههای ابریشمی باقیمانده که بهترین نمونه از ترقی این صنعت است. آنچه امروز از بافتههای آن دوره در اروپا باقی است، پارچهٔ معروفی است که در خزانهٔ شهر سامنس فرانسه وجود دارد. نقش آن مردی است که ایستاده و گلوی شیری را میفشارد. پارچهٔ دیگری در موزۀ کوسنت گوربه برلین حفظ شده که نقش فیل بر آن تصویر شده است.
دوران اسلامی
پس از یورش به سرزمین ایران، شیرازهٔ فرهنگ و تمدن ایران از هم گسیخت بهویژه در زمینهٔ بافت پارچههای زربفت که پوشیدن این پارچهها در اسلام حرام است. در دورهٔ اسلامی به سبب درگیری عمومی ایرانیان با اعراب و چند پارگی حکومتها در دورههای مختلف، صنعت بافندگی از درخشندگی و پیشرفت افتاده بود و در بسیاری از دورهها صنعت پارچهبافی چنان سیر نزولی میپیمود که گمان نمیرفت دیگر هرگز شکوفا شود. مهاجمان هم دلِ خوشی از تمدن و فرهنگ ایرانی نداشتند، با این همه صنعت پارچهبافی با ایستادگی هرچه تمامتر، بار دیگر خود را نمایان ساخت. هنرمندان این پیشهٔ ظریف (زربفت) با وجود آنکه بسیاری از خلفا، با خوار شمردن آن و اینکه جولاهگی شغل پستی است درصدد نابودی آن برآمدند، چنان کردند که پارچهبافان در زمرهٔ نجیبترین، با اعتبارترین و اصلیترین شاغلان بهحساب آمدند.
این وضعیت اسفبار در ایران ادامه داشت تا زمان سلجوقیان. البته دوران حکومت آلبویه را نیز باید دوران با شکوه نساجی فاخر پس از اسلام دانست، از این دوران پارچههای نفیس ابریشمینِ دورو بجای مانده که از لحاظ فن بافت انصافاً قابل تامل است . ماهیت طرح این پارچهها اسلامیِ ساسانی است. اغلب طرحهای اسطورهای قبل از اسلام است که با خطوط حاشیهٔ کوفی مزین شده، اکنون در ایران ۹ اثر از این دوران موجود میباشد.
دوران سلجوقیان
دوران سلاجقه را باید دوران شکوفایی دوبارهٔ هنر ایران دانست. از آن دوره حدود ۵۰ تکه پارچه باقیماندهاست که اوج هنر در آنها دیده میشود. در این دوره پیچیدهترین و ظریفترین نقشهها بافته میشد. در این دوره بافت شطرنجی یکدرمیان و دولا معمولتر بود و پارچههای دورو و اطلسی در کمال مهارت رایج بود.
دوران مغولان
پس از سلجوقیان، هنر رو به خاموشی گرایید و یورش مغولان از خاور دور به ایران، همه جیز و همه کس را تا لبهٔ پرتگاه نابودی پیش برد. در دوران مغولان کشتار و ویرانی چون شبحی تار بر ایران سایه انداخته بود و باالطبع هنرمندان هم نه مجالی برای خودنمایی داشتند و نه حکومت چنین چیزی میخواست. هر چند که در اواخر حکومت مغولان اوضاع اندکی رو به بهبود رفت اما هیچگاه شکوه دوران پیشین، تکرار نشد.
پروفسور پوپ در کتاب شاهکارهای هنر ایران به شناسایی نابسامانیها و عقبماندگیهای سالهای استیلای مغول بر ایران در زمینه نساجی میپردازد. او معتقد است : «استیلای مغول با آنکه نخست در سفالسازی و فلزکاری تاثیر مهمی نداشت، طراحی پارچه را بهکلی تغییر داد. نقشهایی که از پیش از اسلام رواج داشت بهکلی متروک شد. ترکیبها و تصاویر همه از رواج افتادند. رنگ روشن و حتی سفید که برای زمینههای طرحها انتخاب میشد تا طرح و شکل را برجستهتر جلوه دهد دیگر بهکار نرفت و بهجای آن رنگهای تند و تیره برای زمینه معمول شد. حتی روش کار هم تغییر کرد. سبک پارچهها کموبیش یکنواخت بود و اصل و منشاء طرحهای این دوره غالباً نامعلوم است. هجوم سبک چینی و مغولی که سرشار از خشونت بود در پارچهبافی موثر افتاد. در دوره تیموری پارچهبافان را از شهرهای مختلف جمعآوری، و به سمرقند اعزام کردند تا در آنجا مشغول کار گردند. بدیهی است آنچه در قالب دستور و سلیقه تیموریان بهوجود آمد نمیتوانست گامی بهسوی پیشرفت باشد.»
دوران صفویان
به حقیقت باید گفت دوران صفویان، اوج شکوه و بلندی هنر و تمدن ایرانیان بودهاست که پس از اسلام مانند آن دیده و شنیده نشدهاست. آنان دوباره نام ایران را در اندیشهها زنده کردند. بر اثر حمایت بیدریغ شاهان صفوی از هنرمندان توفیق عظیمی در پارچهبافی بهدست آمد. بهراحتی میتوان پذیرفت که هنرمندان این دوره خاصه در زمان شاه عباس کبیر بافته شده است در تمام تاریخ هنر نساجی جهان همتا ندارد. شاه عباس در اصفهان کارگاهی به نام کارگاه شاهی ساخته و از هنرمندان زریباف میخواهد تا در آنجا کار کنند. این کارگاه به شکل انحصاری برای دربار شاهی پارچههای بسیار نفیس میبافت و نام آن شهرهٔ آفاق گشته بود. از این دوران هم نمونههای بسیاری باقیمانده که حتی امروز، دیگر کسی نمیداند که آن استادان زبردست، این پارچهها را بافتهاند!!
دوران افشاریان، زندیان و قاجاریان
با سقوط صفویان بهدست افغانها، چراغ هنر ایران هم رو به خاموشی گرایید. افشاریه و زندیه و قاجاریان هم هیچ کاری برای نجات آن انجام ندادند. اگر دورهٔ قاجاریه را یکی از بدترین و دردآورترین دوران در طول تاریخ ایران در زمینهٔ صنعت نساجی و بافندگی پارچههای دستی و سنتی بدانیم، بجاست. از طرفی دورهٔ قاجار مصادف است با نهضت همه جانبهٔ کارخانههای پارچهبافی اروپا، همچنین پارچههای روسی که افراد سودجو با رضایت شاهان وقت بیرویه و ارزان وارد کشور میکردند و مانع برابری تولید کارگاههای دستی و سنتی با کارگاههای ماشینی میشد. صنعتگران و هنرمندان هم که نه حمایتی میشدند و نه بازاری برای فروش دست از کار کشیدند واین هنر چندین هزار ساله را بهدست فراموشی سپردند.
دوران پهلوی
در اوایل دوران پهلوی دیگر کسی خبری از بافت پارچههای زربفت و مخملین و گرانبها نداشت. تنها برخی خانوادهها پنهانی در خانهٔ خود پارچههایی بافته و پس از کهنه کردن آن به نام پارچهٔ عتیقه، به قیمت گزاف آن را میفروختند… کاشان یکی از شهرهایی بود که از آغاز در بافت پارچههای گوناگون شهره بود. استاد محمد خان نقشبند این هنر را دوباره زنده میکند و فرزندانش راه پدر را ادامه میدهند. برحسب اتفاق یکی از این پارچههای زربفت به دست رضا شاه افتاده و مورد پسند ایشان قرار میگیرد و براساس دستور وی استاد حبیبالله طریقی مسئول راهاندازی کارگاه زریبافی در کاخ گلستان و در موسسهٔ صنایع مستظرفه میشود. در واقع این نخستین کارگاه دستهجمعی بود که بعد از کارگاه شاهی زمان صفویه توانست این هنر اصیل مردمی را کاملاً زیر نظر دربار مهار کند. در این دوره اساتیدی همچون استاد ریحانی، دهقانی، طریقتی کاشانی، آشفته، اشراقی، الهامی، سمنانیزاده، عسکری، پورکاشانی، صفوی، مفتخرینژاد، معتمدی، احمدی، حقاییپور و رضایی مشغول بهکار شدند.
در دوران پهلوی به دلیل نیاز دربار برای لباسهای زربفت چه برای پوشش و چه برای هدیه دادن، بار دیگر بافت پارچههای زربف رونق گستردهای گرفت، بهویژه در زمان تاجگذاری که لباسهای درباریان باید از این پارچهها بافته میشد… بههمین دلیل در سال ۱۳۴۲ مجدداً کارگاهی در کنار کارگاه قدیمی برپا و تعدادی هنرمند را دعوت بهکار کردند، که بعدها این هنرمندان تازه کار، نسل دومِ بهترین اساتید این هنر در دورهٔ معاصر شدند. (دوره محمدرضا شاه تا به امروز) این هنرمندان عبارتند از: استادان سیفالله مناجاتی، عنایتی کاشانی، داراییباف، سید حسین مژگانی، شکوهفر و محمودی. این امر سبب شد تا قدرت تولیدات زری بیشتر شود. با تبلیغات خوبی که در رادیو و تلویزیون انجام میشد و نمایشگاههای متعددی که در داخل و خارج از کشور برپا میشد، این هنر اصیل در معرض شناخت مردم ایران و بهویژه خارجیان قرار گرفت، بهطوری که در تمام فرودگاهها و هتلهای کشور شعبهای برای فروش اینگونه پارچهها برپا شده بود. با توجه به جمع اساتید، هنرمندان، تعداد دستگاه، نوع آموزش، تکنیک کار و حمایت از سوی دربار، بهجاست که بگوییم بعد از دوران ساسانیان و صفویان، دوران پهلوی سومین عصر طلایی در بافت پارچههای زربفت و مخمل است.
دوران جمهوری اسلامی
پس از انقلاب، این هنر هم مثل دیگر هنرهای ملی، چون کسی نیازی به این لباسها نداشت کمکم بافت آنها محدود شد و حتی صادرات آن هم قطع گردید… بسیاری از اساتید با ندادن کمکهای مالی و معنوی از سوی دولت و استفاده نکردن از استعداد فکری و هنری آنها بازنشسته شده و بسیاری دیگر دار فانی را وداع گفتند. البته در طی دورانی بین اواخر پهلوی و سالهای بعد از انقلاب هنرمندان جدیدی مشغول بهکار شدند مانند: سید مهدی مژگانی، سلیمانیان، عیسی هاشملو، دلاور هاشملو، ریوندی و بهمنآبادی اما با این حال هرگز دوران گذشته تکرار نشد. در این دوران کارگاه زربفت با بدترین اوضاع ممکن به حیات هزار ساله خود ادامه میداد. بسیاری از دستگاههای بافت، دیگر بافندهای نداشته و دیر یا زود میشنویم که این هنر ارزشمند و باشکوه ایران، پس از قرنها برای همیشه نابود گشته و تنها باید در موزههای کشورهای غربی نمونههای آن را ببینیم. اکنون تنها در کارگاه زریبافی سازمان میراث فرهنگی کشور در تهران و هنرستان هنرهای زیبای اصفهان ومیراث فرهنگی کاشان، نمونههای اندکی از انواع زری و مخمل بافته میشود.
مواد اولیه
مواد اولیه پارچههای زربفت، از بهترین نوع ابریشم طبیعی ایران انتخاب میشود. همچنین یکی از مهمترین مواد اولیه، گلابتون است. از گلابتون بیشتر در بافت پارچههای زربفت استفاده میشود. آن چیزی که باعث درخشش و گرانبهایی ویژهٔ پارچههای زربفت میشود، گلابتون است.
گلابتون
گُلابِتون رشتهای سیمی بسیار نازک است که درون آن یک رشته نخ ابریشم قرار دارد و بر روی آن، لایهای از زر (طلا) کشیده شدهاست.
گلابتون دو نوع است:
- گلابتون خارجی
- گلابتون ایرانی
گلابتون خارجی از هند میآید و بسیار ظریف است. گلابتون ایرانی هم تنها در اصفهان ساخته میشود. انواع گلابتون با توجه به کاربرد:
- گلابتون ۸۰۰ (درشت)
- گلابتون ۱۲۰۰ (نازک)
- گلابتون ۱۸۰۰ (ریزه)
- گلابتون زنجیرهای (گلابتون حلقهای شکل به رنگ سفید و زرد)
دستگاههای بافندگی
در کارگاه زریبافی دو نوع دستگاه بافندگی وجود دارد:
- دستگاههای بافندگی جعبهای (ژاکارد)
- دستگاههای بافندگی بدون جعبه (دستوری یا گوشوارهای)
با استفاده از این دو دستگاه سه نوع پارچهٔ زربفت تهیه و تولید میشود:
- پارچههای زربفت اصلسی
- پارچههای زربفت دارایی
- پارچههای زربفت اصلسی و دارایی
رنگها و نقشها
- رنگها و نقشهای دورهٔ هخامنشی معمولاً در رنگ آبی، سرخ، قهوهای، سفید، ارغوانی، زرد روشن و بنفش در زمینههای طلا، نقره و آبی روشن با نقشهایی از اشکال دایره، مثلث و انواع گل و برگها و خطوطهای متوازی و شیرهای بالدار و عقاب بوده است.
- در دورهٔ اشکانی رنگهای سرخ، بنفش و ارغوانی معمول بوده است. تقلید در این دوره بیشتر در قالب، اندازه یا شکل جامگان بوده نه رنگ و نقش پارچهٔ آن.
- نقوش پارچههای ساسانی در تناسب و هماهنگی طرح و رنگ به نهایت درجه هنری رسیده بود. پارچهها مجموعهای از دوایر، رنگها، نقشها، اشکال هندسی، تصاویری از حیوانات، پرندگان و سواران در حال شکار، نقش شیر، فیل، شتر، عقاب و طاووس است… رنگها رنگ آسمانی، آبی لاجوردی و سبزو بعدها سفید، مشکی و زرد نیز اضافه شد…
- بافندۀ عصر سلجوقی علاقهای به رنگهای مجلل نداشت ولی تضاد سادۀ سیر و روشن رنگها را بهخوبی تشخیص میداد. بافندۀ این عصر فقط دو رنگ را ترجیح میداد، آبی کمرنگ یا سرمهای. سیاه و سبز را بر روی زمینهای به رنگ سفید یا سرخ بهکار میبرد. معمولاً طرح این پارچهها با نشانههای سلطنتی ایران یا علایم خانوادگی و سنن هنری قدیم ایران مانند عقاب، طاووس، شیر، ترنج یا هشتگوش، مرغابی، غاز، خرگوش و بوتههای نباتی تزیین میشد. بافندگان این دوره صحنههای لطیف و شاعرانه و مناظر طبیعی را از روی نقاشیهای معاصر خود تقلید میکردند. همچنین رنگهای آبی، زرد،سفید و سیاه را بهکار میبردند.
- در دوره صفوی معمولاً موضوع نقشه را از داستانهای شاهنامه با مناظری از شاهزادگان و شکارگاهها، لیلی و مجنون، گل و برگهای اسلیمی، پرندگان،حیوانت و … انتخاب میکردند.
رنگهای مورد استفادهٔ امروزی
آبی، دندانهفیلی، سبز پررنگ، لیمویی، الماسی (آبی کمرنگ) دارچینی کمرنگ، سبز، نارنجی، مشکی، سفید، آبی فیروزهای، طلایی، کِرم، گُلبِهی، سرمهای، قهوهای پررنگ، گُلی، گُلبیری، دارچینی پررنگ، بنفش بادمجانی، آبی پررنگ، قهوهای صورتی (چهرهای). البته رنگهای مختلف دیگری نیز در کارگاه مورد استفاده قرار میگیرد.
کاربرد پارچههای زربفت
این پارچهها، برای تن پوش پادشاهان، وزیران، بزرگان، درباریان به کار میرفت. همچنین به عنوان یک هدیه ارزشمند در دربار شاهان ایران برای هدیه دادن به شاهان بیگانه به حساب میآمد.
بافندگان مشهور دوران صفوی
نساجان و بافندگان مشهور این عهد، عبارت بودند از:
- عبدالله بن غیاث (زریباف و مخملباف)
- ابن محمد (مخملباف)
- ابن غیاث (مخملباف)
- سیفی عباسی (مخملباف)
- خواجه غیاث الدین علی نقشبند )زریباف(
- حسن بن غیاث (زریباف)
- یحیی بن غیاث (زریباف)
- معز الدین غیاث (زریباف و مخملباف)
- آبان محمد )زریباف(
- محمد خان کاشی (زریباف)
- علی خان کاشی )زریباف(
- اسماعیل کاشی )زریباف(
- آقا محمود اصفهانی (زریباف)
منابع
- مژگانی، سید حسین. گلهای ابریشمی (Silk Flowers)، تهران: انتشارات سروش، ۱۳۸۰. ISBN 964-435-587-3. سروش خانه کتاب
- نراقی، حسن. تاریخ اجتماعی کاشان، (Histoire sociale de Kachan)، موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی، ۱۳۴۵.
- روزنامه ایران. سهشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۵.
- جی گلوک (Jay Gluck). سیری در صنایع دستی ایران (Survey of Persian art)، تهران: انتشارات بانک ملی ایران، ۲۵۳۵ شاهنشاهی، ۱۹۷۷ میلادی.
استاد محمدحسن شبانی
اینجانب محمد حسن شبانی در خردادماه سال۱۳۵۳در شهرضا متولد شدم و پس از گذراندن مقطع تحصیلی ابتدایی وراهنمایی وارد دبیرستان شدم ودر رشته علوم انسانی ادامه تحصیل داده ودر سال۱۳۷۱ دیپلم خود را اخذ نمودم.
ارحدود سن ۱۳سالگی در کنار تحصیل به کار فرش دستباف روی آورده ودر رشته های مختلف ااین حرفه اعم از چله دوانی ,چله کشی,بافت وخصوصا نقشه کشی فرش به فعالیت پرداختم.
دردوران دبیرستان نیز در همین رشته ادامه دادم تاجایی که درمسابقات صنایع دستی دانش آموزی شرکت نموده وتوانستم دوسال پی در پی در شهر,استان وکشور مقام ممتاز کسب نمایم.
یکسال بعداز گرفتن دیپلم درسال۱۳۷۲به خدمت سربازی اعزام شدم.پس از اتمام سربازی نیز در همان رشته فرش دستباف به فعالیت ادامه دادم تا اینکه درسال۱۳۷۷به استخدام میراث فرهنگی کشور درآمدم.از ابتدای استخدام باتوجه به سوابق قبلی درزمینه بافندگی در رشته زری بافی سنتی مشغول گردیدم وخیلی زودتوانستم این هنر را فراگیرم.وهمزمان باکار دراین سازمان ادامه تحصیل نیز دادم.
باتوجه به اینکه هنر زری بافی یکی ازهنر های اصیل وبا ارزش ایران زمین بوده ولی متاسفانه روبه فراموشی می رفت وتاآن زمان فقط درمیراث فرهنگی کشور حفظ واحیاء می شد,این ذهنیت دربنده ایجاد شد که این حرفه ارزشمند را به صورت شخصی احیاءوتولید نمایم.
لذا درقدم اولباتوجه اینکه بافت پارچه زری بافی نیاز به دونفر نیرو به صورت همزمان دارد,همسرخود را درکارگاه زری بافی میراث فرهنگی آموزش قراردادم تااینکه نهایتا درسال۱۳۸۰اقدام به تاسیس کارگاه زری بافی سنتی به صورت شخصی نموده وتاکنون مشغول به تولید پارچه زربفت می باشم.درکنار زربافت سنتی توانستم خلاقیت وابتکاراتی نیز درشیوه زربفت انجام دهم,لازم به ذکراست که سازمان میراث فرهنگی اصفهان درخصوص راه انداز کارگاه بااینجانب همکاری زیادی داشته است.
کارگاه مذکور آماده قبول هرگونه سفارش درابعاد مختلف ونیز قبول آموزش به علافمندان است.
درحال حاضر درکل کشور درشهرهای تهران-اصفهان وکاشان وشهرضاهرشهریک کارگاه زری بافی دائرمی باشد.
فیلم زری بافی قسمت اول
فیلم زری بافی قسمت دوم
درشهرستان شهرضا ازسال۱۳۸۷وبه دنبال انتقال اینجانب ازاصفهان,کارگاه مذکور راه اندازی وتاسیس شدوتاکنون فعالیت می نمایدکه دراین مدت موفق شدم علاوه بر بافت پارچه زربف ۱- نشان اصالت صنایع دستی را ازسازمان یونسکودریافت کنم.
۲- پارچه زربفت به صورت نقش برجسته بافته وعرضه نمایم.
۳– اقدام به طراحی وساخت دستگاه گلابتون سازی نمایم که اصلی ترین مواد اولیه زری بافی بوده,وابستگی این هنر را به گلابتون درشهرستان ازمیان برداشته.
*ضمنا یادآورمی گردد هنر زری بافی درخردادماه سال۱۳۸۹به ثبت جهانی رسید.
الف- عنوان های کسب شده
- کسب مقام اول درمسابقات نقشه کشی فرش دستباف —————–۱۳۶۷
- کسب مقام اول درمسابقات هنرهای دستی کشور———————–۱۳۶۸
- کسب مقام دوم درمسابقات هنرهای دستی کشور———————–۱۳۷۰
- دریافت درجه هنری ازسازمان میراث فرهنگی کشور دررشته زری بافی ۱۳۸۰
- دریافت نشان کیفیت وبرتری صنایع دستی ازسازمان جهانی یونسکو دررشته زری بافی ۱۳۸۷
- بافت اولین پارچه زربفت به صورت نقش برجسته—————————————-۱۳۸۷
- دریافت نشان درجه دو هنری از شورای ارزشیابی هنرمندان کشور ———————۱۳۸۹
- ساخت دستگاه گلابتون سازی وساخت گلابتون برای اولین بار ————————–۱۳۹۲
تنها کسیکه نخ گلابتون به شیوه سنتی تولید می کرد درحال حاضر چند ماه است که ازسازمان میراث فرهنگی بازنشسته شده و این کار را به کس دیگری نیاموخته واستاد محمد حسن شبانی در این چند سال باتحقیق فراوان وتلاش توانست دستگاه نیمه اتوماتیک تولید نخ گلابتون را اختراع کنند.نخ گلابتون ماده اصلی تولید پارچه زربف است.
ب) شرکت درنمایشگاههای مختلف از طرف سازمان میراث فرهنگی,صنایع دستی وگردشگری در رشته زری بافی
۱- نمایشگاه میراث فرهنگی صنایع دستی وگردشگری منطقه آزاد چابهار ——————-۱۳۸۱
۲- نمایشگاه بین المللی هنرهای اسلامی وصنایع دستی باغ موزه چهل ستون اصفهان —–۱۳۸۱
۳- نمایشگاه وجشنواره دانشجویی کشور کوی دانشگاه تهران —————————– ۱۳۸۲
۴- نمایشگاه بین المللی جهانگردی وصنایع دستی مشهد مقدس —————————-۱۳۸۴
۵- نمایشگاه قران نمایشگاه بین المللی اصفهان ——————————————- ۱۳۸۴
۶- نمایشگاه بین المللی میراث فرهنگی وصنایع دستی گرگان ——————————-۱۳۸۴
۷- نمایشگاه فرهنگ وتمدن اسلامی دانشگاه اصفهان————————————– ۱۳۸۵
۸- نمایشگاه بین المللی میراث فرهنگی وصنایع دستی تبریز———————————۱۳۸۶
۹– جشنواره سمنو پزی سنتی شهرضا————————————————-۱۳۸۸-۱۳۸۷
۱۰- نمایشگاه بین المللی میراث فرهنگی وصنایع دستی تهران —————————— ۱۳۸۹
ج)سوابق کار ومسئولیت درسازمان میراث فرهنگی
۱- اشتغال درکارگاه زر بافی سنتی از بدو استخدام(۱۳۷۷)درمیراث فرهنگی استان اصفهان
۲- مسئول کارگاههای بافندگی سازمان در سال۱۳۸۴در میراث فرهنگی استان اصفهان
۳- مسئول میراث فرهنگی ,صنایع دستی وگردشگری شهرستان شهرضاازسال ۱۳۸۶تاکنون
نویسنده:عمادالدین منصف