نماد سایت سایت معرفی شهرستان شهرضا – شهرضا اینفو

شهرضا در زلال شعر

شهرضا در زلال شعر

شهرضا در زلال شعر

 نویسنده: مصطفی منصف

مقدمه

گر آشکار و گر که نهان است شهر من

در چشم من بهشت جهان است شهر من

شاعران، به یار و دیار و شهر و کاشانه‌ی خود عشق و الفتی خاص دارند. بسیاری از آنان در اشعار خود از شهر و زادگاه خویش به نیکی یاد کرده اند. جالب است بدانیم تذکره‌نویسان یکی  از انواع سه‌گانه‌ی”شهرآشوب” را آن دانسته اند که شاعر به ستایش یا نکوهش یک دیار و ساکنانش بپردازد. این توصیفات شاعرانه از نظر زیبایی شناختی، جامعه شناختی، تاریخی و اطلاعات جغرافیایی حائز اهمیت است. سابقه‌ی این نوع شعر در ادبیات فارسی به بیش از هزار سال می رسد[۱].سرایندگان شهرآشوب‌ها اغلب، هجو یک شهر را با مدح شهری دیگر و یا مدح یک شهر را با ذمّ شهر دیگر همراه می‌نمودند. این نوع شهرآشوب‌ها احساسات مثبت یا منفی ساکنان شهرها را تحریک می‌کرد. طُرفه آن که گاه شاعری شعری در مذمّت شهری می‌سرود و به نام شاعری دیگر انتشار می‌داد و موجبات دردسر او را فراهم می‌کرد. داستان زندگی انوری و اتهام هجو مردم بلخ و غوغای بلخیان که قصد کشتن او را داشتند در تاریخ ادبیات مشهور است.[۲] شهرآشوب قالب شعری خاصی ندارد و اغلب به صورت رباعی، قطعه، قصیده، غزل و مثنوی سروده می شده است

گاه شاعری در خلال اشعار خود یک یا چند بیت در ستایش یا نکوهش شهری می سراید که آن اشعار را هم می توان نوعی شهرآشوب دانست. ستایش‌های حافظ از شیراز که آن شهر را بر اصفهان[۳] برتری داده از همین نوع است:

خوشا شیراز و وضع بی مثالش

خداوندا نگه دار از زوالش…

در دوران معاصر هم شاعران زیادی به ستایش شهر و زادگاه خود پرداخته‌اند که اشعار مرحوم شهریار در مدح تبریز[۴] ، سروده‌ی دکتر صورتگر در وصف شیراز[۵]  و شعر دکتر شفیعی کدکنی در ستایش نیشابور[۶] از نمونه‌های مشهور است.

ما در نظر داریم که در هر شماره‌ از این مجموعه مقالات، سروده‌های شاعران مختلف را درباره‌ی شهرضا از قدیم الایام تا زمان حاضر بررسی کنیم.

در زلال شعر (بخش اول)

هرچند سابقه‌ی تاریخی شهر قمشه(شهرضا) به قبل از اسلام می رسد و حوادث بزرگی را از سر گذرانیده‌است، اما در اشعار تاریخی و دواوین شعرای قدیم، به صراحت نامی از قمشه برده نشده‌است، حتی اگر آن واقعه در قمشه رخ داده باشد؛ برای نمونه واقعه‌ی قتل عام آل مظفر به دست امیر تیمور و شعر مربوط به این واقعه را از کتاب “تاریخ هزار ساله شهرضا” در این جا ذکر می‌کنیم:

«تیمور به همراه هفتاد تن از خاندان آل مظفر به سال ۷۹۵ هـ. ق. فاتحانه وارد قمشه شد. روز جمعه بیست و هفتم جمادی الاخر حضرت صاحب قران از شیراز نهضت[حرکت] فرموده به سعادت و اقبال به جانب اصفهان روان شده و در عین عشرت و شادکامی و شکارکُنان مراحل و منازل قطع می کرد و می‌رفت»

لشکر تیمور بعد از دوازده منزل، در روز سه شنبه هشتم رجب سال ۷۹۵ هـ.. ق. وارد قمشه شد. در قمشه تیمور یک مهمانی به افتخار شاهزادگان مظفری ترتیب داد و آن‌ها را بر روی یک گلیم نشانید و همه دور یک سفره طعام خوردند. «حضرت جهانگشای[تیمور] از آن ها پرسید: «شما هرگز همچنین در یک سفره طعام خورده‌اید و یک جا نشسته‌اید؟» سلطان ابواسحاق مرد دلیر، بیخود، گفت:«اگر ما را این اتفاق بودی حضرت خاقانی به عراق چگونه مَدخل ساختی»؟[یعنی تیمور چگونه می توانست وارد فارس و اصفهان شود؟] تیمور از این سخن خشمگین شد و سفره‌ی خاقان تبدیل به نَطع جلاد و سفره‌ی چرمی دژخیم شد. به دستور تیمور و به قول صاحبان تاریخ، خُرد و بزرگ ایشان را به یاسا رسانیدند[ مجازات کردند] و به ولایات نیز فرمان قتل ایادی آنان صادر گردید و به قول شاعر مثل تَره آن‌ها را درو کردند. [۷] درباره این واقعه شعر زیردر تواریخ ضبط شده است:

به عبرت نظر کن به آل مظفر

شهانی که گوی از سلاطین ربودند

که در هفتصد و پنج و تسعین[=نَوَد] زهجرت

دهم شب ز ماه رجب چون غُنودند

چو  خرما بُنان در زمان ها برُستند

چو ترّه به اندک زمانی دُرودند»

هرچند نام شاعر این شعر معلوم نیست اما مسلم است که این واقعه در قمشه (و یا بنا بر نقلی در روستای مهیار[۸]) رخ داده‌است اما در ضمن شعر، نامی از مکان واقعه نیامده‌است.

ویا شعری که گویا محمدهاشم آصف( رستم الحکما) درباره‌ی نهب و غارت قمشه به دست آزادخان افغان سروده شده است:

«پس عالی‌جاه فتحعلی خان افشار ارومیه‌ای که سالاری بود نامدار و سرداری بود با اقتدار حسب‌الامر والاجاه آزادخان، با لشکری جرار، همه پرخاشجو و خونخوار…  آن حِصن حَصین را محاصره نمود و از درون و بیرون بسیاری به جنگ و جدل مقتول گردیدند و آخر‌الامر به ضرب توپ وخمپاره آن حصار استوار را مانند دل عشاق هجران کشیده ، خراب نمودند و تا سه روز شهر قمشه را به قتل و غارت دادند و زنان و پسران و دخترانش را به اسیری بردند و بعضی از اهل قمشه در زیر زمین‌ها پنهان شده [بودند] آن ستمگران بی‌رحم و مروت کاه‌دود در آن زیر زمین‌ها نهادند و ایشان را هلاک نمودند و قصبه‌ی قمشه را چون دل عشاق فراق کشیده‌ی خونین‌جگر، بی رونق و خراب… نمودند.

آن قصبه(=روستا) که رَشک مُلک چین بود

در خورد(=شایسته‌ی) هزار آفرین بود

افسوس که شد ز باد عُدوان

چون زلف بتان چین پریشان»[۹]

می بینیم که باز اسمی از “قمشه” در متن این شعر برده نشده است.

به یاری خداوند در شماره‌های بعد اشعار شاعران دیگر را بررسی خواهیم کرد.

پی نوشت‌ها:

[۱] – قطعه‌ی زیبای فرخی سیستانی (ف‍. ۴۲۹) درباره‌ی سمرقند با مطلع زیر ازنخستین نمونه هاست:

همه نعیم سمرقند سربه‌سر دیدم

نظاره کردم در باغ و راغ و وادی و دشت

(دبیر سیاقی ،محمد( ۱۳۸۵)،دیوان فرخی سیستانی، تهران،انتشارات زوار ،ص۴۳۳)

[۲] – ر.ک: شفیعی کدکنی، محمدرضا(۱۳۷۲)مفلس کیمیا فروش(نقد و تحلیل شعر انوری)، تهران:انتشارات سخن،ص۳۱

[۳] – اگر چه زنده رود آب حیات است

ولی شیراز ما از اصفهان به

[۴] – به مطلع: شهر تبریز است مشکین مرز و بوم

کوی شمس و کعبه ملای روم

[۵] – به مطلع:  هر باغبان که گل به سوی برزن آورد

شیراز را دوباره به یاد من آورد

[۶] – به مطلع: نیمی‌ش از حقیقت و نیمی ز یادها

شهری‌ست در محاصره‌ی ریگبادها

[۷] – ولی الله مسیبی (۱۳۷۸)، تاریخ هزار ساله شهرضا (به نقل از ظفرنامه شرف الدین علی یزدی و فارس‌نامه ناصری )اصفهان،انتشارات گویا،ص۸۶

[۸] – جمالی، مسیح الله(۱۳۷۴)،تاریخ شهرضا،قم،انتشارات اسماعیلیان(دهاقانی)،ص۱۶۶

[۹] -محمد هاشم آصف(۱۳۸۲)، رستم التواریخ، تصحیح میترا مهرآبادی، تهران، دنیای کتاب،ص۲۷۳

 

خروج از نسخه موبایل
رفتن به نوار ابزار