سنت ازدواج در شهر شهرضا

 ازدواج

مراسم ازدواج در هر شهر و دیاری متناسب با فرهنگ مردمان آن شهر برگزار می شود. در شهرضا این مراسم در هر مرحله با آیین خاصی برگزار می شده است که  در این مقاله رایج ترین مراسم ذکر شده است.

دلاله گی:

دلاله در لغتنامه ی دهخدا به معنی زن واسطه است. زنی که برای مردی زنی را پیدا کند. در شهرضا به مراسم خواستگاری دلاله گی میگفتند چون اغلب ، واسطه ای ، دختر را به خانواده ی داماد معرفی میکرد و مادر یا خواهر پسر به بهانه ای به خانه ی دختر می رفتند تا او را ببینند به غیر از ظاهر دختر، تمیزی خانه و خانه داری خود دختر برایشان مهم بوده است اگر از نظر مادر پسر مورد پسند واقع می شد قرار و مدار خواستگاری می گذاشتند وروزی را تعیین میکردند که با پسر به خواستگاری بروند.

” پس از اینکه خانواده پسر به فکر انتخاب همسری برای فرزندشان می افتادند، ” دلاله ها” دست به کار می شدند؛ به این شکل که چند زن از خانواده ی پسر ماموریت می یافتند تا دختری مناسب برای پسر پیدا کنند.” ( تقی زاده، ۱۳۷۶: ۲۴۶)

برای ازدواج گاه استخاره می کردند و گاه به ستارگان متوسل می شدند.

“در فرهنگ عامه ایران هر انسان را ستاره ای هست که با او زاده می شود و با او می میرد و ستارگان را در زندگانی موجودات زمینی تاثیر خاصی است.” ( فرخی، در قلمرو انسان شناسی، ص ۳۶۵)

 

خانواده ی پسر با نبات به خانه ی دختر میرفتند، اگرخانواده ی دختر جوابشان مثبت بود دختر را صدا می زدند تا بیاید و نبات را به نشانه ی جواب مثبت بردارد و یا بشکند . اگر دختر نبات را برداشت، خانواده ی پسر شیرینی می خوردند و اگر جواب منفی بود به نبات دست نمی گذاشتند خانواده ی پسر هم نبات را بر میداشتند و خداحافظی می کردند.

 

فرد ریچاردز ( اواخر عهد قاجار)، می نویسد: فقط در شب عروسی است که پدر و مادر به شوهر اجازه می دهند تا همسر خود را برای اولین بار ببیند و سلیقه ی پدر و مادر خود را بستاید، در بعضی موارد داماد از حیرت شاخ در می آورد. ( راوندی، ۱۳۷۱: ۲۷۹)

 

کدخوداگی:

کدخوداگی یا قوباله برون (بله برون )مراسمی است که با حضور بزرگان فامیل دختر و پسر در خانه ی دختر برای تعیین مهریه ی عروس برگزار میشده است. یکی از فامیل داماد مقداری نبات را با یک ترازوی کوچک زیر قبا پنهان کرده و همراه خود به خانه ی عروس می آورده است. وقتی مهریه را تعیین میکردند نبات را با ترازو به یک میزان بین حضار تقسیم میکردند.مهریه (قباله) معمولا گوسفند، شتر، اسب، باغ، زمین، آب چاه، جاجیم و یا شال ترمه  بوده است. قباله را ریش سفیدها امضا میکردند و به پدر عروس تحویل میدادند.

 

پشت پا کدخدا :

خانواده ی عروس روز بعد از کدخداگی، برای داماد و خانواده اش خلعتی میبردند. معمولا برای همه ی اعضای خانواده ی داماد هدیه ای همراه با نبات و قند به خانه ی داماد میبردند. دفعه ی اول که عروس به خانه ی مادر شوهرش می رود که پشت پا کدخدا ببرد، تخم مرغ جلویش میشکنند که چشم نخورد.

عقد:

خطبه ی عقد را در خانه ی عروس میخواندند.

از طرف خانه ی داماد روغن حیوانی و عسل ، اسفند، سرکه ، تخم مرغ، حنا، نمک، کلا(هم  ka: la : سنگ قلیایی بوده که در سرکه می انداخته اند. فعل و انفعال شیمیایی آن با سرکه به حالت جوشیدن بوده است بر این باور بودند که این جوشیدن به جوشیدن پیوند عروس و داماد می انجامد. به روایتی دیگر هم ترکیدن حباب های حاصل از جوشیدن باعث ترکیدن چشم حسود می شود. این کار را اغلب موقع خواندن خطبه ی عقد می کرده اند.) با قران و اینه و قند، به خانه ی عروس میبردند. موقع خواندن خطبه ی عقد، روی سر عروس قند می ساییدند  روز بعد از عقد، مادر عروس  قند ساییده شده را با تخم مرغ و روغن حیوانی و عسل میپخته و به داماد میدادند که بخورد تا مهر و علاقه اش به عروس زیاد شود. به روایتی دیگر روز بعد از عروسی تخم مرغ را با قند ساییده شده که به بدن عروس میزنند، میپزند و به داماد میدهند که  مهرش به عروس زیاد شود.

“عقیده داشتند که سر سفره ی عقد دختر باکره نباید حضور داشته باشد وگرنه بختش بسته می شود. و یا سر سفره ی عقد نباید کسی چادر مشکی بپوشد. و یا زن بیوه سر سفره ی عقد حاضر نشود.” ( هدایت، ۱۳۷۸، ص ۳۴)

 

موقع عقد، عروس اینه ی کوچکی را زیر چادر سفیدش نگه میدارد وقتی  که داماد بیاید هر دو در ان اینه همدیگر را ببینند. نباید چهره ی زن دیگری در آن اینه بیفتد که شگون ندارد. وقتی خطبه ی عقد را  میخوانند عروس به قران نگاه میکرده است و بعد از سه بار بله می گفته است. موقع عقد به عروس قفلی میدادند تا ان را قفل کند و تا حجله پیش خود نگه دارد و باز کند. بعد از بله گفتن عروس، داماد وارد اتاق میشده است و به عروس هدیه ای به عنوان رو گشون می دهد و چادر عروس را کنار میزند.

آب عقد ریختن:

بعد ازعقد پارچه ای را بر سر عروس می گرفته اند و کاسه ای آبی که سر سفره ی عقد بوده است  را با دست بر روی پارچه می پاشیدند و می گفته اند آب عقد را ریخته ایم. این کار را برای این انجام میدادند که چله به عروس نیفتد وبچه دار شود.

وقتی آب عقد را میریختند خانواده ی داماد برای عروس چارقد و کفش و… میبردند.

پشت پا عقد:

روز بعد از عقد، خانواده ی عروس، با جشن و پایکوبی برای داماد و خانواده اش خلعتی میبردند. خلعتی با توجه به توان مالی خانواده ی عروس متفاوت بوده است ولی اغلب شامل لباس و آجیل و هدایایی برای اعضای خانواده ی داماد میبردند.

 

اذن گرفتن:

ریش سفیدهای خانواده ی داماد به خانه ی عروس میرفتند و تاریخ عروسی را مشخص میکردند . معمولا اعیاد مذهبی را انتخاب میکردند.

دعوت کردن برای جشن عروسی:

خانواده ی عروس و داماد هر کدام اقوام خودشان را برای جشن عروسی دعوت میکردند. هر خانواده یک  حمومی  را روانه خانه ی اقوامشان میکردند. حمومی با ساز و تنبک  به در خانه ی تک تک اقوام میرفته است و انها را برای جشن دعوت میکرده است.  خانواده ی عروس و داماد جشن عروسی و دامادی را به طور جداگانه و هر کدام در خانه ی خودشان برگزار میکردند.

جازنومه:

خانواده ی عروس، خانواده ی داماد را دعوت میکردند که جهیزیه ی عروس را ببینند و یکی از فامیل داماد، لیست جهیزیه ی عروس را مینوشته است. مادر عروس به کسی که جهیزیه را می نوشته است یک پیراهن و نبات هدیه می داده است. بعد از نوشتن ، جهیزیه ی عروس را به خانه ی داماد میبردند.

حموم دزه( حنا بندان)

 

حنا بندان جشنی بود که هنگام حنا بستن عروس بر پا می شد. حنا بستن به دو شکل انجام می گرفت. حنا بیشتر در حمام بسته می شد. در این حال اگرحنا را با آب مخلوط می کردند و خمیری از آن می ساختند و به مو و بدن می مالیدند و برای آنکه بهتر رنگ بدهد از خشک شدن آن جلوگیری می کردند و به آن آب می زدند. گاهی برای آنکه حنا بیشتر رنگ دهد قبل از حمام، در خانه حنا می بستند که البته این روش درباره موی سر کاربرد داشت. (  شاملو، ۱۳۷۶: ۱۳۸۱ )

 

“در فرهنگ مردم ایران حنا یکی از گیاهان بسیار مقدس شمرده می شود. آنچه باعث شده به این گیاه توجه شود ارزش مذهبی آن است.” ( الیاده، ۱۳۷۵، ۱۱۱)

 

“پیترو دلاواله ( دوره صفویه) در توصیف کاربرد حنا در ایران می گوید: رنگ کردن دست ها با حنا به اصطلاح حنا بندان می گویند و با این ماده که برگ خشک و گرد شده ی گیاهی است تمام کف دست و پشت آن را تا مچ رنگ می کنند و نقش های مختلف بر روی آن می اندازند و معتقدند رنگ این ماده دست را زیبا می کند و از صدمات وارده بر آن می کاهد. با حنا مو و سایر نقاط بدن را رنگ می کنند و در مشرق زمین این عمل نشان زیبایی و در عین حال علامت خوشحالی و نشاط است.”( راوندی، ۱۳۷۱: ۳۰۱)

 

روز حنا بندان، زن ها از خانه ی داماد با تشتی از حنا و برنج و روغن و قند و هیزم و چوب و زغال  به خانه ی عروس میرفتند و اورا به حمام میبردند.

” چند زن جوان خوشبخت و در اصطلاح زن جوان ” یک بخته” را انتخاب می کنند و در این انتخاب میزان اهل عفاف و دینداری، سعادت در زندگی و نجابت است. این زنان عروس را به حمام برده و با شادی دست و پای او را حنا می بندند.” ( جاوید، ۱۳۸۲: ۳۹)

 

” سه زن عروس را به حمام می برند. عروس را کیسه می کشند و موهای زائد بدنش را با واجبی که مخلوطی از آهک و زرنیخ است می زدایند. چون این حمام پنهانی است به آن حمام دزه می گویند.” ( همایونی، ۱۳۷۱، ۵۴۳)

 

عروس  روی پایش حنا گنجشکی میبست و بقیه هم روی دست هایشان حنا میگذاشتند و جشن میگرفتند.

 

” به روایت ماه وش خانم: عروس را روی تشک می خواباندند و پاهایش را دراز می کردند و پاشنه های پایش را روی دو چهارپایه کوچک می گذاشتند و کف پاهایش را حنا می بستند. این حنای کف پا را ” حنای نگار” می گفتند. بعضی ها بر کف پای عروس تصاویر گل و بوته و گنجشک و پروانه نقش می کردند. ( کتیرایی، ۱۳۴۸: ۱۷۴)

 

 

بعد از حمام زن ها به خانه ی عروس میرفتند و شام میخوردند و جشن میگرفتند. در شب حنا بندان این شعر را میخواندند:

امشب شب حنابندونه

این ور گل و گلدونه

اون ور گل و شمعدونه

عروس خانوم یه شب دیگه مهمونه

حموم دزه:

عصر فردای حموم دزه، ” با روزی” (خوم) می اورده اند. که طبق های مستطیلی چوبی بوده که خانواده ی داماد برای عروس می فرستاده است. تعداد طبق ها از سه تا نه عدد ذکر شده است که بستگی به توان مالی خانواده داماد داشته است. لباس برای عروس، کفش، شیرینی ، تنباکو، حکام، قند، چایی، حنا، صابون، کاسه نبات، انگشتر.

 

عروسی:

عروس و داماد را جداگانه به حمام میبردند و مادر عروس چند تکه پارچه برای “ساق دوش” که داماد را به حمام برده است ،میفرستاد . برای داماد هم خوانچه دامادی می فرستاده است که شامل کت و شلوار دامادی، کفش، لوازم پیرایش داماد وآجیل و شیرینی بوده است.

مادر داماد و یا زن هایی از خانواده ی داماد، آرایشگر را  به خانه ی عروس می اوردند تا صورت عروس را بند بیندازد و آرایشش کند.

داماد را با جشن و پایکوبی از حمام بیرون می اوردند و به خانه پدری اش میبردند. عروس و داماد هر کدام در خانه ی پدری خود جشن میگرفتند و شام میخوردند و بعد خانواده ی داماد به دنبال عروس به خانه ی پدری او می رفته اند. خانواده ی داماد سعی میکردند تا وسیله ای از خانه ی پدر عروس بدزدند. این شی اغلب چیزی دم دست مثل دسته یانه بوده است. بعد وقتی عروس را به خانه ی داماد میرساندند آن شی را به عنوان غنیمت گرفته شده، نشان میدادند.

چادر کردن عروس:

موقع خدا حافظی پدر عروس، چادری روی سر عروس می اندازد و به کمرعروس نان و گاهی پول  می بسته است. مادر عروس هم قران روی سر عروس می گیرد و دست او را در دست مادر داماد می گذارد. خانواده ی عروس موقع خدا حافظی به عروس پول می دهند. رسم بر این بوده که عروس تا چهل روز به خانه ی پدرش نرود و برای بیرون رفتن اجازه ی شوهر و مادر شوهر شرط بوده است و حتما می بایست با مادر شوهرش از خانه بیرون برود.  موقع خداحافظی معمولا عروس گریه میکرده و فامیل های داماد و عروس شعر می خواندند و پیاده و پایکوبان به خانه ی داماد میرفتند.

شعرهایی که در این همراهی می خواندند:

 

گل وخی چادر به سر کن حالا وقتی رفتنس

من نمیام من نمیام خونه بابا بهترس

خونه بابا نون و انجیر میخورم

خونه شوور چوق آ زنجیر میخورم

 

و یا خطاب به مادر عروس:

گوشت بار کونه دا بردیم

چراغی خونه دآ بردیم

جارو کونه دآ بردیم

مادری عروس بیشین آ بسوز

سالی دیگه سیسمونی بدوز

 

و یا :

عروسی ما هل داره

نمک و فلفل داره

شیشه گلابی پهلوش

موشالا به چشم و ابروش

 

و

سیب و هلو و گلابی

چادری عروسا بیارید

 

 

و

خانواده ی داماد: اومدیم ببریم این گلی سفید پنبه را

خانواده ی عروس: نمی ذاریم ببرید این شب چراغ خانه را

اومدیم و اومدیم یکی نگفت خوش اومدیم…

 

سر نگه دار عروس، سرور نگه دار عروس

راه دورت میبرند ، لشگر نگه دار عروس

حجله:

وقتی عروس و داماد به خانه شان میرسیدند برایشان گوسفند قربانی می کردند و اسفند روشن میکردند و جلوی عروس و داماد آینه می گرفتند و صدره بدره می خواندند.

در حجله حمومی رختخواب را پهن میکرده است و چند زن از خانواده ی داماد و عروس  پشت در می نشستند. حمومی و چند زن از خانواده ی عروس او را برای حجله و شب زفاف اماده می کنند. مادر عروس نمی بایست آنجا حضور داشته باشد. حمومی در حجله انگشت شست پای داماد را روی پای عروس می گذاشته و آب روی پایشان میریخته که داماد به عروس غلبه داشته باشد و از داماد انعام می گرفته است.

داماد قبل از زفاف پولی را تحت عنوان “روگشون” یا رونما به عروس می داده است. اگر داماد زفاف را انجام می داده، میگفته اند کدخودا شده است.  نهایتا داماد دستمال را به ” ینگه” می داده است تا برای مادر عروس ببرد و مادر عروس گداخته برای داماد می فرستاده است.

فردای شب زفاف عروس را به حمام میبردند.

الئاریوس ( دوره شاه صفی) می نویسد:

روز بعد از شب زفاف داماد به حمام می رود و یا اگر تابستان باشد، در نهر و یا جوی آب بدن خود را می شوید. ولی عروس از خانه خارج نمی شود و در همان جا حمام می کند. ( مهرآبادی، ۱۳۷۹، ۱۶۱)

 

تا سه روز بعد از عروسی رختخواب عروس و داماد را جمع نمیکردند تا به حمومی شاخه نبات و هدیه ای بدهند تا جمع کند. عروس در این چند روز اجازه ی بیرون رفتن از خانه را نداشته است در جهیزیه ی دختر چوب درازی بوده است که به آن “چوق گربه زنی “میگفتند . عروس این چوب را در اتاقش میگذاشته که اگر گربه ای هم دید با این چوب دورش کند و از اتاق بیرون نرود.

 

صبح سوم(پاتختی)

 

روز بعد از عروسی، عروس را دست بوس مادر شوهر و پدر شوهر می برند و انها به اوهدیه می دادند.عروس تا ماه ها حق رفتن به خانه ی پدرش را نداشته است و داماد را تنها و بدون عروس ، دست بوس مادر زن و پدر زن می بردند و شب، داماد خانه ی مادر زن مهمان بوده است و چیزی نمی خورده است  تا پدر زن  به او هدیه ای به عنوان رنج دندان بدهد.

عصر روز سوم اقوام به دیدن عروس در خانه ی داماد می رفتند و شب پدر عروس ، داماد را به شام دعوت میکرده است.

روسوم:

روزها و یا حتی ماه ها بعد پدر و مادر عروس به خانه ی عروس رفته و هدیه ای میبردند و میگفتند ” روسوم ” ببریم.

 

پشت پا عروس:

مادر عروس بعد از صبح سوم، آش می پخته و برای فامیل داماد میفرستاده است.

جاخالی( دیدنی)

ده روز بعد از صبح سوم، فامیل عروس و داماد، هدیه به خانه ی عروس می اوردند.

پا گشا:

بعد از چهل روز عروس به خانه ی پدرش می رفته و فامیل های عروس برایش جشن میگرفتند. بعد از پا گشای خانه ی پدر عروس، بقیه ی فامیل عروس را پا گشا میکردند.

بردن جهازنامه:

چند بعد از عروسی داماد جهازنامه را که امضا کرده ، در یک سینی همراه با یک کله قند و هدیه ای برای مادر خانم به خانه پدر خانم می برد وتحویل خانواده عروس می دهد.

تاریخ هایی  که عروس و داماد هدیه می فرستادند:

در اولین ماه رمضان بعد از عقد و اولین شب یلدا عروس و داماد هدیه هایی برای یکدیگر میفرستادند.

شب ۱۴ ماه رمضان: خانواده ی داماد برای عروس افطاری میبردند.

شب ۱۹ ماه رمضان: خانواده ی عروس برای داماد دستمال نوزدهمی  و یا “دستمال بسته” میبردند که شامل آجیل و دستمال و جوراب و لباس و … بوده است.

شب ۲۷ ماه رمضان: خانواده ی داماد برای عروس  شب بیست و هفتمی می برده اند که شامل حنا و صابون وروغن و برنج و مرغ و لباس میباشد. به روایتی هفته ی حضرت علی است و به روایت دیگر دامادی حضرت علی است.

شب عید فطر:

خانواده ی عروس برای داماد، لباس و شیرینی و آجیل می بردند.

 

اواخر بهار و اوایل تابستان مادر عروس برای خانواده ی داماد، آش ماست و یا شیربرنج میپخته است.

شب چله: اخرین شب پاییز خانواده ی داماد، اجیل و میوه ویا  لباس برای عروس میبردند.

روز پنجم چله: مادر عروس برای فامیل داماد آش جو می پخته است.