شهرضا در زلال شعر(۲)

نویسنده: مصطفی منصف

اشاره: در شماره‌ی قبل گفتیم که شاعران، گاه در اشعار خود از شهر و زادگاه خویش یاد کرده‌اند و یا به ستایش یا نکوهش یک دیار و ساکنانش پرداخته‌اند و اعلام کردیم که در شماره های بعد در نظر داریم که سروده های شاعران را درباره‌ی شهرضا از قدیم الایام تا زمان حاضر بررسی کنیم. قبل از ورود به بحث لازم است یاد آور شویم که  به خاطر آن که اشعار شاعران، تاریخ سرایش ندارد ترتیب بررسی اشعار بر اساس تاریخ تولد یا وفات شاعران تنظیم شده‌است:

۱- مُکرَم اصفهانی و قمشه

قدیم ترین شعری که نامی از شهرضا (قمشه) در آن آمده است قطعه‌ای طنزآمیز از مُکرم اصفهانی است؛ میرزا محمد علی مُکْرَم در سال۱۲۶۶ هـ..ش (۱۳۰۴هـ..ق) در روستای حبیب‌آباد از توابع شهرستان برخوار اصفهان به دنیا آمد و در هشتم فروردین ماه ۱۳۴۴ هـ..ش (۲۴ ذی‌القعده سال ۱۳۸۴ هـ..ق) در اصفهان درگذشت و در گورستان تاریخی تخت فولاد به خاک سپرده شد. وی گوینده‌ای شوخ طبع و طنزپردازی نکته‌سنج بود که طبع شعر خود را در راه ترقی فهم و ادراک عمومی به کار می‌گرفت و با شمشیر شعر با خرافات می جنگید و از تکفیر و غوغای عوام نمی‌هراسید. دیوان شعر وی در سال ۱۳۳۳ هـ..ش به چاپ رسیده است.

مکرم اصفهانی

سالخوردگان شهرضا به یاد دارند که سالیان قبل در جنب امامزاده شاهرضا چشمه‌ی آبی جاری بود که به حوض کوچکی می ریخت و با جوی آبی به حوض میان صحن راه می یافت. مردم، این چشمه را چشمه دُلدُل یا آب دلدل و یا  قدمگاه دلدل می خواندند و گروهی معتقد بودند که این چشمه اثر پای اسب حضرت علی(ع) است که به این شهر سفر کرده است. مُکرم اصفهانی این عقیده‌ی خرافی را تخطئه کرده و در شعری به لهجه‌ی اصفهانی گفته است:

در شارضا از یه سوراخ آب می کونه(= می کند) غلغل

از مَقدم جای لقط(= لگد) آقای دُلدُل!

…مولای جهان کی به صفاهون سر و کار داشت؟

کی میل بلوک گردی و کی قصد شکار داشت؟

مولا ز خود از بیخ نه یابو  نه حِمار(=الاغ) داشت

بر فرض که تا این جا اومد، قمشه چیکار داشت؟[۱]

متأسفانه محبت عوامانه باعث شده است که خرافات زیادی درباره‌ی حضور حضرت علی(ع) در شهرهای مختلف ایران رایج شود که با حقایق تاریخی منطبق نیست و وظیفه‌ی علمای راستین و شاعران آگاه است که با این خرافات مبارزه کنند و مُکرم هم با این خرافه‌ی مشهور به ستیز  برخاسته است. جالب است که مکرم از اماکنی که در نگاه عوام، محل اعجاز تلقی می شد، با عناوین آقا و مرحوم یاد می‌کند تا به این وسیله نشان دهد، حاجت خواستن از آن مکان‌ها همان قدر خنده‌دار است که آدمی به مکانی، آقا یا مرحوم خطاب کند، در شعر فوق هم آقای دلدل گفته است.

۲- آیت الله سید فضل الله حجازی و قمشه

آیت الله حاج سید فضل الله حجازی از اجلّه‌‌ی علمای شهرضاست.وی در بیستم صفر ۱۳۱۸ هـ..ق (۱۲۷۸ هـ..ش)به دنیا آمد. ایشان تحصیلات خود را در شهرضا آغاز کرد و برای تکمیل آن به شهرهای اصفهان، مشهد، قم و نجف اشرف مسافرت کرد و از محضر علمای بزرگ آن زمان بهره‌ها برد. ایشان در سال ۱۳۶۳ هـ..ق به زادگاه خود مراجعت نمود و به نشر احکام الهی و اقامه‌ی نماز جماعت پرداخت. مجموعه اشعار ایشان در بخش اول کتاب” آهنگ حجاز” به چاپ رسیده است.

آیت الله حجازی در ۲۸ دی ماه ۱۳۴۷ وفات یافت و در صحن علمای شاهرضا به خاک سپرده شد.

در بین اشعار ایشان، قطعه‌ای طنزآمیز وجود دارد که لفظ” قمشه” در آن آمده است:

مطایبه

الهی کس نگردد ز اهل ایران

وگر گردد نیفتد در صفاهان

وگر افتد ز چرخ جورپیشه

نیفتد بارالها در قُمیشه

وگر قمشه شده او را مقدر

خداوندا نگردد ز اهل منبر

وگر با منبر است او را نیازی

نگردد بارالها چون حجازی[۲]

ادامه دارد…


پی نوشت ها:

[۱] – مکرم اصفهانی، میرزا محمد علی(۱۳۴۷) دیوان مکرم،،چاپ سوم،صص۲۰۹-۲۱۰

[۲] – حجازی، آیت الله سید فضل الله(۱۳۸۷) آهنگ حجاز، قم، فارس الحجاز،۸۰