دکتر اسکندر فروزان فر
دکتر “اسکندر فروزان فر”، متخصص اطفال در سال ۱۳۱۵ در شهرضا متولد شد. او از سال ۱۳۲۰ تا سال ۱۳۲۹ دوران مکتب و مدرسه را با مشقت فراوان سپری کرد و در سال ۱۳۲۹ وارد حوزه علمیه قم شد. دورانی که ۱۵ سال به طول انجامید.
این پزشک متخصص دوران طلبگی را با همه سختیهایش دوست داشت، چراکه دیگر از آفتاب سوزان و آب گرم صحرا خبری نبود: “روزی ۱۸ ساعت درس میخواندم چراکه من روزهای به مراتب سختتری را تجربه کرده بودم، به همین دلیل هیچگاه درس خواندن برایم مشکل نبود.”
و یادی هم از کتابهای دوران طلبگیاش می کند: ” کتابهایی همچون جامع المقدمات، سیوطی، لمعه، رسائل، مکاسب، کفایه، کبری فی المنطق و…. را که دشوار بود خواندم. در کنار آنها نیز شعرهای الفیه ابن مالک که حدود ۹۰۰ سطر بود را حفظ کردم و از آیتالله بروجردی ۱۰۰ تومان به عنوان جایزه گرفتم.
چرک انگشت سبابه فروزان فر و برخورد بد یک پزشک مسیر او را از طلبگی به پزشکی تغییر داد: “وقتی به پزشک مراجعه کردم با صفی طولانی مواجه شدم. زمانی که نوبت به من رسید گفتند برو و یک روز دیگر بیا، اعتراض کردم اما با توهین به من گفتند تو بیکاری! پس برو و یک روز دیگر بیا.”
طلبه جوان وقتی برخورد بد آن پزشک را میبیند هنگام بازگشت به حجره تصمیم میگیرد پزشک شود و به دوستانش میگوید که من رفتم تا دکتر شوم: “آنها من را به سخره گرفتند و گفتند پس وقتی دکتر شدی از ما هم ویزیت بگیر.”
فروزان فر به شهرضا بازمیگردد و بدون هیچ معلمی به طور جهشی در امتحانات شرکت میکند و دیپلم میگیرد: “در کنکور دانشگاههای شیراز، مشهد، تبریز و اهواز شرکت کردم و قبول شدم، اما دانشگاه شیراز را انتخاب کردم.”
پروفسور حائری نخستین قدم را در تسهیل مسیر پزشکی جوان بر میدارد:” وقتی برای ثبت نام مراجعه کردم متوجه شدم باید شهریه ۲۴۰۰ تومانی پرداخت کنم. روز آخر ثبت نام بود و نمیتوانستم شهریه را پرداخت کنم، با نا امیدی به سراغ پرفسور حائری رفتم. او وقتی ظاهر من را دید اصلاً فکرش را نمیکرد که پزشکی قبول شدم ولی به دستورش از پرداخت شهریه معاف شدم.”
با وجودی که راه پزشکی را در پیش گرفته بود، اما تلاش ۱۵ سالهاش در راه کسب علم در حوزه را بیثمر نگذاشت و سعی کرد با منبر رفتن و قرآن خواندن کسب درآمد کند: “تا چندین جلسه اول هنگامیکه سر کلاس حاضر میشدم به دلیل اینکه طلبه بودم همکلاسیهایم صلوات میفرستادند.
اه دشوار پزشکی را با همه سختیهایش می گذراند و پدر همچنان در این اندیشه است که فرزندش طلبه شده و درس طلبگی میدهد: “زمانی که پزشک عمومی شدم؛ روزی پدرم، همراهم به بیمارستان آمد و وقتی دید که همه مرا دکتر خطاب میکنند تعجب کرد و گفت چرا به تو دکتر میگویند؟ من هم در جواب پدر گفتم اینجا هرکسی که لباس سفید به تن کند دکتر صدایش میکنند.”
این پزشک، حوزه اطفال را بسیار مهم میداند چراکه دامنه کاری آن بسیار وسیع است البته طرز فکر مردم در گذشته نسبت به پزشک اطفال نیز کمی او را به تعجب وا میدارد: ” هنگامیکه قصد ازدواج داشتم عموی همسرم گفته بود این آقا دکتر حسابی و خوبی نیست، چون دکتر اطفال است! “
این پزشک که حتی تا زمان فارغالتحصیلیاش تنها یک دست لباس دارد برای گذران زندگیاش به چند دانشگاه نظیر اهواز، مشهد، شیراز و…درخواست می دهد تا بتواند به صورت پاره وقت تدریس کند، اما هیچ کدام از دانشگاهها تدریس پاره وقت را قبول ندارند. به همین دلیل او شش ماه بعد از فارغالتحصیلی اولین مطبش را در زادگاهش شهرضا باز می کند: “تا پنج روز در مطب هیچ مریضی نداشتم و به دلیل اینکه مطب از خیابان دور بود همه به طعنه میگفتند آخر چه کسی پیش این پزشک میآید.”
اولین بیماری که نزدش میآید با چهار نسخه بر میگردد. دکتر فروزان فر برای او، دو فرزند و مادر زنش نسخه مینویسد و در مقابل تنها یک تومان دریافت میکند. البته این یک تومان را هم پس میدهد: “مردی همراه دخترش به مطب آمد که خودش و دخترش را نیز ویزیت کردم، البته از من خواست نسخهای هم برای پسر و مادر زنش که در خانه بودند بنویسم و یک تومان به من داد، نیمههای شب در حالی که در مطب خواب بودم با ضربههای شدیدی که به درب مطب میزدند بیدار و متوجه شدم همان مرد با مادرزن بدحالش آمده بود که آن شب پس از مداوای این بیمار آن یک تومان را هم پس دادم.”
او خاطرات بسیاری از طبابت دارد، خاطراتی که از آنها به خوبی یاد میکند:”خون حدود ۷۶۰ نوزاد را تعویض کردم؛ روزی نیز بچهای مرده را آوردند تا معاینهاش کنم! وقتی این بچه را معاینه و شروع به مداوایش کردم یک دفعه نفس کشید و با زنده شدنش یکی از بهترین خاطرات من را ساخت.”
این پزشک امروزه وضعیت اطفال را بسیار خوب میداند و میگوید: “در گذشته اکثر پدر و مادرها نمیدانستند با نوزادی که تب میکند چه کار کنند آنها به خیال اینکه لرزش کودک از سرما است، بیشتر او را نزدیک به کرسی میخواباندند، اما بچه از تشنج تا صبح دوام نمیآورد؛ البته به غیر از تشنج کودکان به بیماریهایی نظیر سرخک، دیفتری، مخملک و حصبه مبتلا میشدند، اما امروزه دانشجویان پزشکی حتی یک سرخک را نیز نمیبینند.”
او از کم شدن بیماریهای میکروبی و ویروسی که در گذشته بیشتر کودکان به آن مبتلا میشدند ابراز خرسندی میکند: “امروزه بیماریهای ویروسی و میکروبی بسیار کم شده و کودکان بیشتر به مسمومیت و یا سرماخوردگی مبتلا میشوند”.
این متخصص ۷۹ ساله سختگیریهای پدر و کار کشاورزی را از دلایل اصلی پزشک شدنش میداند و میگوید: “به تمام افرادی که آرزویی در سر دارند میگویم که هر کاری میتوانند انجام دهند و تنها کافی است تلاش و پشتکار را فراموش نکنند.”
منبع:ایسنا