شهرضا در زلال شعر(۸)

استاد پریش

نویسنده: مصطفی منصف

مصطفی منصف

مصطفی منصف-شهرضا در زلال اشعار-سایت معرفی شهرستان شهرضا

۸- استاد پریش و شهرضا

مرحوم بهرام سیـاره متخلص به پریش هنرمند، شاعر و طنزپرداز به سال ۱۳۲۳ هـ. ش در شهرضا چشم به جهان گشود. وی در سن ۴۰ سالگی سرودن شعر را به صورت رسمی آغاز کرد. دو مجموعه از اشعار ایشان با نام های «دیوان پریش» و «پردیس پریش» به چاپ رسیده است. سبک اشعار ایشان بیشتر اصفهـانی(هندی) است. در اشعار وی علاقه به سنت و گذشته، بی نیازی، دعوت به خویشتن خویش، شِکوه از قدر ناشناسی ها و نوستالژی موج می زند .پریش شهرضایی اشعار فولکلـور را به لهجه‌ی شهرضایی می سرود و هنگامی که خود آن را با لهجه‌ی شیرینش در انجمن ها و همایش ها می خواند، همه را مسحور سخن خویش می کرد. وی در بیستم مردادماه ۱۳۹۰ و تنها دو ساعت قبل از وفات پدر گرامی اش ـ استاد آشفته ـ به دیار باقی شتافت و در صحن علمای شاهرضا به خاک سپرده شد.

در این جا دو نمونه از اشعار استاد پریش که درباره‌ی شهرضاست ذکر می شود:

الف) شاعر در این شعر، عاشقانه شهرضا را می ستاید و از بزرگان آن به خصوص حکیم اسدالله( متخلص به دیوانه) و حکیم الهی یاد می کند:

می‌سزد گر می‌کنم این ادعا

آفرین بر خاک پاک شهرضا

این زمین باید ز خود پاکم کند

وای اگر خاک دگر خاکم کند

شهر من هم شاعر دیوانه[i] داشت

هم الهی[ii] تالی فرزانه داشت

هر کجا عاقل بوَد دیوانه نیست

الفت دیوانه با فرزانه نیست

خود نه چون گل در جوانی سوختم

از حکیم اسدالله این آموختم

آن که هرگه حال شعرش داد دست

کوزه‌ی‌ زُهد ریایی را شکست

پا قلندر‌وش به نام و ننگ زد

شیشه‌‌ی اندیشه را بر سنگ زد

حافظانه بس که می‌گوید سخن

در گمان افتند خلق انجمن

مستی‌آور چون شراب خانگی

ای عجب زآن عقل و آن دیوانگی

گفت از پیمانه کی یابد مدد

هر لبی گل بوسه بر پایی نزد

ب) یکی از شاخص های ارزشمند شعر استاد پریش استفاده از گویش شهرضایی است. هرچند که استاد آشفته پیش‌گامِ سرایش شعر به گویش شهرضایی است اما موفقیت و شهرت استاد پریش در این عرصه بیش از پدر است. پریش در شعر زیر که با گویش شهرضایی است صمیمانه و صادقانه از زادگاه خود تمجید کرده است و نمادها و نمودهای آن را ستوده است. هم مهمان نوازی و آبروداری آن ها را تحسین کرده است و هم از فرش بوستان استاد خدادادی که شهرت جهانی دارد با افتخار یاد کرده است و هم از صنایع دستی وسوغات شهرضا نام برده است:

ای ولاتی نازنینوم کا زیمینود[زَمینَت] مِث طلاس

گائی وقتا قمشه‌س اِسمود گائی وقتا شهرضاس

پُشتاور پشت[نسل اندر نسل] از قدیم آبرو دوسند مَردومود

گرچه این دور‌آ زمون هرکی به دردی مبتلاس

با همه دَس خالیگی در خونه مردوم بسّه نیس

جونشا بر میمون[مهمان] می‌دَد، اَی کار‌ا‌بار چاق، اَی گداس

مث دِرَخ گل کا به شاخش صدتا غنچه سبز میشه

دلاشون با هم دیگه‌‌‌س اَی خونه‌شون از هم جداس

نه گِمون تو این وِلات گدا طبیعت پیدا شه

شهرضیا وَخ نداری چشاشون به دَس خوداس

اگه از غصه‌وا حسرت رووا شون پر چوروکِس

عَینی آینه دلاشون صاف‌سآ قلبا بی‌ریاس

دُرُسِس کا از کم آبی تشنه حالِ‌س زیمینوش

فضل‌باد‌آ موغونش با خشکه‌سالی با صفاس

فرشی برجسّه‌شا از نزیک اگه نیگا کونی

نم‌تونی تمیز بدی کا قالی‌ِس یا دور نماس

سرامیک سازی‌شام از بولور‌آ چینی زد جوله

شوتک‌آ کوزه‌ هامون[هنوز] بیشتری سوغات شارضاس

مث مو کا از کوچیکی با هوچ‌آ پوچ بزگ شدیم

اَمروزام هرچی بچه‌س آرزومندی سیمنماس

هامونام گوشه کناراش، اهلی دل پیدا می‌شه

اَی «الهی» پیش خودا رف یادگاری اون[iii] بجاس

سی‌آ شیش ساله حکیموش[iv] بیسا چارتا شعر دَرِد

کا با حافظ شیرازی راس راسی قابل اشتباس

(پریشا) هرچی کا گفتم سفت پا حرفوم  واسّادم

کا نگند گفته‌ی‌ شاعر چرت‌آ پرت‌آ ادعاس[v]

[i] – منظور حکیم اسدالله قمشه ای (متوفّى ۱۳۳۴ هـ.ق متخلّص به دیوانه) از فیلسوفان و شاعران برجسته‌ی شهرضاست

[ii] – منظور ….ادامه دارد   ملا محمد هادی فرزانه (۱۲۶۳-۱۳۴۴هـ. ش) حکیم و عارف شهرضایی است.

[iii] – منظور دکتر حسین الهی قمشه ای است.

[iv] -منظور حکیم اسدالله قمشه ای است.

[v] – منصف، مصطفی و محمد علی جعفری (۱۳۸۴) فرّ فرهنگ(دیباچه ای بر فرهنگ و هنر شهرضا) شهرضا، انجمن ادبی جوانان شهرضا،صص۲۳-۲۲