شهرضا در نادر نامه
شاه صفوی (شاه طهماسب دوم پسر شاه سلطان حسین) برای تجهیز قوا از اصفهان به قزوین عزیمت نمود در چنین موقع حساس و سختی همگی امراء و امنای دولت با فتحعلیخان وزیر اعظم که مردی مدبر و کاردان بود از در دشمنی در آمدند و به کار شکنی پرداختند بدین نحو که در نظر شاه سلطان حسین وزیر اعظم را بخروج و قیام بر ضد سلطنت متهم ساختند و گفتند که وی قصد گرفتن شاه را دارد بالاخره با نوک خنجر چشمان فتحعلیخان وزیر اعظم را از حدقه بیرون آوردند و اموال او را به ضبط شاه و قسمتی به تاراج دادند با برادرش لطفعلیخان سپهسالار فارس نیز چنین کردند یعنی پس از عزل از قمشه ( شهرضای فعلی ) ریش و آبروی او را تراشیدند و سرخاب بر رویش مالیدند و در حالیکه لوطیان اورا استقبال میکردند چند سگ پیشاپیش وی میکشیدند تا به دربار اصفهان آوردند .
و در صفحه ۴۳۷ کتاب مذکور راجه به شهرضا چنین آمده :
نادر شاه پس از لشگر کشی به ولایات غربی ایران ایلات زند و لک را که از طوایف لر و در قریه پری از قراء ملایر سکونت داشتند چون عده ای قلیل بودند جمعی از آنان را با عیال و اطفال بدره گز خراسان کوچ داد و کمی بعد عده ای از سران آنان را با عیال و اطفال به دره گز خراسان کوچ داد و کمی بعد عده از سران آنان را بخدمت لشگری گماشت منجمله کریم خان زند بود که در لشگر کشی به هندوستان و جنگهای اخیر نادر شرکت داشت و بواسطه رشادت و شجاعت و هنر زیادی که در فن تیراندازی و سواری داشت مورد توجه نادر قرار گرفت و زمانیکه عادل شاه در مشهد به سلطنت رسید از او اجازه گرفت که به وطن اصلی خود مراجعت کند موافقت نکرد لذا به ناچار با برادرش و عده ای از اتباع خود با جنگ و گریز خود را بملایر رسانید و اندکی بعد به قوای ابراهیم خان افشار برادر علیشاه پیوست ولی پس از آنکه قوای ابراهیم خان در حوالی کاشان پراکنده شدند او نیز بملایر و با علیمردانخان دست اتحاد داد پس از تسلط کریمخان زند بر اصفهان و شیراز و همدان چون شنید محمد حسنعلی خان قاجار در گرگان سر به استقلال برداشته و بعد از غلبه بر احمد شاه ابدالی بر مازندران دست یافت و در سال ۱۱۶۵ به قصد تسخیر گیلان حرکت کرده است لذا اردوی زند با عجله به سوی گرگان شتافت و قزوین و رشت و لاهیجان را اشغال کرد ولی در جنگ با محمد حسنخان شکست خورده و شاه اسماعیل سوم که بهمراه کریم خان بود به اردوی قاجار پیوست چون کریم خان بودبه اردوی قاجار پیوست چون کریم خان تاب مقاومت نیاورد گرگان و تهران را رها کرده در سال ۱۱۶۶ به اصفهان برگشت و علیمردان خان در کرمانشاه قوائی بدست آورده بود وکیل زند به جانب او حرکت و در هارون آباد (شاه آباد کنونی ) او را شکست داد ولیکن در قزوین از قوای آزاد خان افغان شکست خورده پس از مراجعت به اصفهان و تکمیل خود مجدداً در قمشه ( شهرضا ) با آزاد خان روبرو شد و این بار افغانان دچار شکست فاحشی شدند آنگاه به آذر بایجان حمله برد و در همدان با عبدالله خان افغان برادر آزاد خان نیز جنگ نمود و قوای افغان شکست خوردند و بالاخره در سال ۱۱۶۷ هجری قمری در محل خشت با زحمت زیاد قوای آزاد خان افغان منهدم شدند .مطلب ذیل که به نقل از صفحه ۲۶۲ رستم التواریخ است خود و مبین و دلیل قاطع و حتمی است از شجاعت مردم شهرضا و حفظ رژیم شاهنشاهی ایران از قدیم الایام که باز دلیلی است از جنگ با متجاسرین و مدعیان سلطنت دیگری از یک غیر ایرانی یعنی آزاد خان افغان …. آخر الامر شکست فاحشی در لشگر هزیمت اثر و الاجاه آزاد خان افتاد و همه متفرق و منهدم گردیدند لابد و ناچار خفیف و خوار از آن سفر نحوست اثر با اضطرار بازگشت نموده و بشیراز آمد و از روی غیظ و غضب اراده نمود که شهر شیراز را قتل عام نماید . درویش خاکی شاه افغان که مجموعه کمالات و کرامات و مقامات و مخزن اسرار غریبه و عجیبه بود آن والا جاه را از این اراده بد نهی و منع نمود و آن والا جاه نصیحت و شفاعتش را پذیرفت و او را ممنون نمود و از شیراز به اصفهان آمد و حاکمی در شیراز برقرار نمود و چون به قصبه قمشه رسید در برویش نگشودند و اطاعتش ننمودند عالیشاه فتحعلی خان افشار را با لشگر بسیار و توپخانه مامور به تسخیر آن حصن حصین نمود و خود با دستگاه پادشاهی و دبدبه والاجاهی و استقبال و پا انداز وارد شهر اصفهان گردید چون بعضی از قراء سمیرم سر از فرمان والا جاه آزاد خان پیچیدند حسب الامر آن والاجاه عالی جاه فتحعلیخان افشار بعد از محاصره نمودن قلعه های با متانت ایشان را مسخر نموده به ضرب توپ و خمپاره بسیاری از مردان آنها را بقتل رساندند و زنان و دختران ایشان را با سیری بشهر ها بردند و اموالشان را به غارت و تاراج بردند و قصبه قمشه من توابع اصفهان که بسیار خوش آب و هوا و در آراستگی و پیراستگی و کثرت حدائق و بساتین محکم مانند اسپاهان با لطف و صفا بود و حصاری داشت بسیار محکم و استوار و اهلش هر یک در پرخاش جوئی مانند اسفندیار بودند فرمان والاجاه آزاد خان را امتثال ننمودند و در جنگ و جدال و فساد و فتنه بروی خود گشودند .
پس عالیجاه فتحعلیخان افشار ارومیه که سالاری بود نامدار و سرداری بود با اقتدار حسب الامرولاجاه آزاد خان با لشگری جرار همه پرخاشجو خونخوار از افغان و از بک و بلوچ وا ترک و مالور واکرد آن حصن حصین را محاصره نمود و از درون و بیرون بسیاری به جنگ و جدال مقتول گردیدند و آخر الامر بضرب توپ و خمپاره آن حصار استوار را مانند دل عشاق هجران کشیده خراب نمودند و تا سه روز شهر قمشه را به قتل و غارت و تاراج دادن زنان و پسران و دختران را با اسیری بردند و بعضی از اهل قمشه در زیر زمینها پنهان شده و آن ستمگران بیرحم و مروت کاه دود در ان زیر زمینها نهادند و ایشان را هلاک نمودند و قصبه قمشه را چون دل عشاق فراق کشیده خونین جگری رونق و خراب مانند روی مهجوران در بدر ستمدیده بی آب و تاب نمودند .
العیاذ بالله من غضب الله .
آن قصبه که رشگ چسین بود
در خورد هزار آفرین بود
افسوس که شد زیاد عدوان
چون زلف بتان چین پریشان
منابع:کتاب تاریخ شهرضا-نادرنامه،نگارشمحمدحسین قدوسی،تهران،دنیایکتاب