معماری شهر قمشه«شهرضا»از دیدگاه سیاحان:
تاورنیه سال ۱۶۶۴میلادی در سفرنامه خودنوشته است قمشه((کاروانسراهای متعدد دارد.به نسبت اینکه همه ازخاک وخشت بنا شده خوب وقشنگ هستند.این شهر مرکب ازیک سلسله دهات است که متصل به یک دیگر واقع شده ونیم لیومسافت را به طول اشغال کرده اند.))
جملی کارری ۱۶۹۴میلادی نوشته: ((این شهر درجلگه ای قرار گرفته,خانه های آن گلی است))
اوژن فلاندن ۱۸۳۸میلادی این است که((اهمیت قمشه از باغات وبروج کبوتر است))
باروندوبدسال۱۸۳۹میلادی چنین نوشته: ((دورآن را دیوارهای بلند با وضع مرتب ودارای باروهای دوپهلودرجوانب فراگرفته است.))
نویسنده دوسفرنامه ازجنوب ایران درسال۱۲۵۶هجری قمری نوشته است:قمشه((حصارش مستحکم وبدون خندق است.در زمان صفویه آبادبوده است.حصار وخدق معتبری داشته که خندق آن به مرور زمانمنهدم وحصارش به اندک تغییری برجاست.کاروانسرهاودکاکین خردوبزرگ که کفایت این جمعیتوصادر ووارداین رابنمایدموجودوکلیاٌ تمام ابنیه وعمارات آن تقریبا آباد وخرابه کمتربه نظرآید.حمامها ومساجد,یک مدرسه وچندین یخچال معتبر دارد.))
کنت دوگو بینو سال ۱۸۵۶میلادی اطلاعات مختلفی از معماری قمشه داده است: ((ما را از حصار شهرگذراندندودرفاصله ربع فرسخی درمدخل یک باغ بزرگ که همیشه با دیوار محصوربودقدم به زمینی نهادیم , زردآلووآلوگستردهبودکه با درختان مودرهم آمیخته ومنظره بدیعی را ایجادکرده بودنددرگوشه ای از باغ کبوترخانه بزرگ سربرافراشته بود.))
نظرخانم مادام دیولافوا در سال۱۸۷۸میلادی این است که: ((درخود قمشه بنای جالب توجهی نیست.))
حاجی پیرزاده سال۱۳۰۳هجری قمری درباره فضای داخلی شهر نوشته : ((قصبه قمشه با دیوارو قلعه وبرج باره بوده وهست ولی اندرون قصبه بسیار کثیف وکج وممعجوج وبی سلیقه ومتعفن.خانه های آن تماما از خشت خام است ولی بی سلیقه.))
پیرلوتی که در سال ۱۸۹۹میلادی از سمت جنوب وارد قمشه شده وبا دیدی عمیق ترنسبت به دیگر جهانگردان به قمشه نگاه کرده است .((طی بعداز ظهر درناحیه ای کم جمعیت وخالی از سکنه به سفرخود ادامه داده در ضمن راه به دهکده ها,کشتزارهای گندم وجووباغ های دیواردار برخوردمی کنیم.نزدیک غروب,شهربزرگی را ظاهراٌدرحصاری محصوراست می بینیم.این شهرقمشه نام داردواز اینجاتا اصفهان هشت یانه ساعت راه است.درایران عبورازاطراف شهرقمشه برای اسبان مشکل تروخطرناک تر از بیابان ها ودهکده ها است.پیش از رسیدن به دروازه شهر, مدت نیم ساعت بازحمت تمام در راههای تنگی که لاشه های شتروقاطر درآن ها افتاده است حرکت کرده, ازمیان ویرانه ها,کثافات وخاک وکلوخ می گذریم.دردست رات وچپ ما همه جا گودالها وسوراخ های ژرفی وجودداردکه خاک آن ها رابرای بنای حصارها, مساجدوخانه ها برداشته اند.
آفتاب تازه غروب کرده است که به دروازه می رسیم.این دروازه ازمدتی پیش پیدا بودوچنین به نظرمی رسید که پیوسته ازپیش روی ما فرارمی کندودیوارهای اطراف وحصار شهر راتقریبا ازنظرمان پنهان می سازد,ولی اکنون ناگهان ظاهر شده دیدگانمان را روشن می کند.این شهرمانند شیراز وآباده ودیگر دهکده های عرض از همان خاک سرخ تیره ساخته شده وهمین نوع خاک رس است که دراین نواحی باآن همه چیزمی سازند.باخاک,این خاک مانندزینتی خاص طبقه به طبقه بر روی پستی هاوبلندیها وامواج پراکنده شده است.معلوم نیست مردم این سرزمین چگونه جرات می کنند باخاک,گنبدهای کوچکی ساخته,آنها را به یکدیگرمتصل کرده وبه شکل اهرام برروی هم قراردهند؟
این طاق نماها وسردرهای بزرگ وزیبا مناره هایی که پلکان آن ها مانند موادیست که ازطاق های چکنده (آهکی)بیرون آمده,منجرشده وبه آن ها آویزان است,چگونه برسرپا بوده دربرابر باران مقاومت می کند؟ هیچ یک از این بناها دارای سطوح وخط الراس های معین ومشخصی نیست.سایه وروشنایی درمیان اشکال گردوتغییرپذیردرهم آمیخته اند. برسطح عمارت,کاشی های آبی وجود ندارد,درباغ ها درختی مشاهده نمی شود ,همه جا درهمه چیز خاک رس سرخ رنگ به چشم می خوردواین رنگ یگانه هیچ گاه تغییری نمی کند اما پایین, درکوچه های پرجمعیت,اختلاف رنگ های محسوسی است,بعضی ازمردم لباس آبی پوشیده اندودسته ای پوششی سبزدارند.زنان چادرسیاه برسرورنده سفیدبرچهره دارند,تغییر رنگ ها دربالا بالاخص محسوس ترازپایین است.برفرازسرما گنبدها و طاق نماهای خاکستری رنگ وجوددارد.به علاوه,دراین هنگام یعنی اول شب,کوه های اطراف ,رنگ بنفشیی لباسهای مجلل اسقف ها را به خاطرمی آوردکه بین آنها خطوط نقره ای ازبرف دیده می شوند.درروی آسمان که اکنون رنگ سبز به خود گرفته است,قطعات کوچک ابر نارنجی است مانند مشعل هایی همه جا را روشن می سازد.مدتی است که ما درارتفاعات دوهزارمتری ودرهوای صاف کوهستان بسرمی بریم وجود صحراهای بزرگ وپهناور وفاقد بخارآب,صفادرخشندگی هوس افزای عصرهاواول شب هاراافزون می سازد.))
منبع کتاب تاریخ هزارساله شهرضا- تالیف ولی الله مسیبی – صحفات ۶۸ تا۷۱
محقق:عمادالدین منصف