وجه تسمیه

تصویر شهر قمشه که در سال ۱۸۸۱ میلادی به وسیله مادام دیولافوا ترسیم گردیده است.

کوم

لغت‌نامه دهخدا

کوم . (اِ) گیاهی باشد خوشبوی که آن را اذخر گویند. (برهان ). گیاهی است خوشبوی بعضی اذخر را دانسته اند. (آنندراج ). نام گیاهی است خوشبوی . (فرهنگ جهانگیری ). گیاه اذخر. (ناظم الاطباء). اذخر. گورگیاه . (فرهنگ فارسی معین ). سروری گفته که در تاج الاسامی به معنی اذخر آمده . (آنندراج ) :
من از خط تو نخواهم بخط شد ار به مثل
برآید ازبر گلبرگ کامگار تو کوم .

سوزنی (از فرهنگ جهانگیری ).

اذخر؛ گیاهی است خوشبو که آن را کوم خوانند. (منتهی الارب ). || آن سبزه که بر کنار حوض و رود روید. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص ۳۴۵). سبزه ای که از کنار آب و حوض خیزد. (فرهنگ اسدی نخجوانی ). سبزه ای که کنار حوض و رود روید. (فرهنگ فارسی معین ) :
آن حوض و آب روشن و آن کوم گرد او
روشن کند دلت چو ببینی هرآینه .
بهرامی (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص ۳۴۵).
|| گیاهی است که در زمین شیار کرده پیدا شود و بیخ و ریشه ٔ آن همچو نی باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آن گیاه خشک بود که در شدکار یابند که بنش چون بن نی باشد. (حاشیه ٔ «س » لغت فرس اسدی چ اقبال ص ۳۴۵). گیاهی است خشک که در شخم زدن زمین یابندو بنه ٔ آن چون درخت نی بود. (حاشیه ٔ برهان چ معین ).رجوع به کومک شود.

کومه

لغت‌نامه دهخدا

کومه . [ م َ / م ِ ] (اِ) با ثانی مجهول ، خانه ای را گویند که از نی و علف سازند و گاهی پالیزبانان در آن نشسته و محافظت فالیز و زراعت کنند و گاهی صیادان در کمین صید نشینند. (برهان ). خرگاهی که از چوب و علف در صحرا سازند و پالیزبانان و مزارعان در آن نش…

کومه

فرهنگ فارسی عمید

(اسم) kume پناهگاه کوچکی که فالیزبانان و شکارچیان با شاخ‌وبرگ درختان در بیابان برای خود درست می‌کنند.

در بعضی از کتب خطی قدیمی و لغت نامه ها از قول مورخان و نویسندگان نقل شده که قمشه از کلمه کومه شه که به معنی شکارگاه شاه می باشد گرفته شده و در این باره گویند در زمان اشکانیان ،قمشه بنام قلعه سمیرم مشهور بوده است ودردوره ساسانیان چنین شایع است که بهرام‌گور پادشاه ساسانی اغلب هنگام شکار در این نواحی فرود می آمده، به همین علت به آن کومه‌شه گفته می شد که بعدها به قمشه معروف گردید.

با توجه به اسناد وآثارتاریخی وآنچه که درمورد وجه تسمیه ی قمشه (کمشه:شکارگاه)ویا (قمشه:را به دو جزءقمب یا خنب به معنی آب روان وپسوند مکان شه ساخته شده است.) گفته اند.ودر مطالعه وبررسی نوشته ها ,نوشته اند که بهرام گور در این مکا به شکار می آمده وشکارگاه مخصوص او در جرقویه نزدیک چشمه گوری بوده است.وشهرضا درآن زمان دارای چشمه ها وآب فراوان ودورودخانه پرآب بوده است که با شرایط موجودآن زمان حیوانات وحشی در این جا زندگی می کرداند.وشکار فراوان بوده است.

در بستان السیاحه چنین آمده: گویند قوم شاه آنجا را آباد نموده اند لهذا ‹‹ قوم شه›› گفته اندالبته باتاریخ هم بیشترمطابقت دارد. . قصبه‌ای است شهر مانند وبلده‌ای است خاطر پسند از توابع اصفهان و از اقلیم چهارم ، هوایش سالم، آبش از کاریز و ملایم، در زمین هموار واقع و سمت مشرقش فی الجمله گرفته، سه طرفش واسع است و میوهای سرد سیرش فراوان و حبوب و غلاتش فی الجمله ارزان است.

شهرستان شهرضا در طول تاریخ بارها صحنه تاخت و تاز افغانها و سلاطین حاکم بر ایران و جنگهای متفاوت بوده است در آثار عجم فرصت الدوله شیرازی آمده است: قمشه کومه شه است و کومه به خانه هایی گفته می شود که از نی چوب سازند و چون این نواحی محل شکار پادشاهان بوده و خانه هایی از نی و چوب جهت اقامت آنها بر پاگشته ، لذا به آن کومه شه گفته شده که بعدها در جای این خانه ها شهر بنا گردیده است.

بعضی گفته اندکه، کلمه قمشه به معنی جایی که نی بسیار است، نیز می باشد .کلمه قمشه به معنی مکان پر قنات نیز می باشد. و چون در این ناحیه اکثر مزارع بوسیله قنوات مشروب می گردد، لذا به آن قمشه گفته اند. بعضی را نظر بر این است که کلمه قمشه در اصل قمچه بوده زیرا این شهر در قدیم الایام مرکز فلسفه و حکمت بوده و دارای فلاسفه و حکمای بسیاری بوده است.در بعضی ازکتب چنین آمده است که قمشه مرکب از دوکلمه(قم-شه)وبه معنای جایی پر آب ودارای آب فراوان وجایی مناسب برای تاسیس معابدآناهیتابوده است.

درسال۱۳۰۵هجری شمسی با تصویب شواری ملی نام شهرقمشه به شهرضا تغییرپیداکرد.

محقق:عمادالدین منصف

دیدگاهتان را بنویسید