شب یلدا (پیشینه تاریخی و انعکاس آن در فرهنگ عامه)

پرستش به مستی است درکیش مهر 

 برونـــند زین جرگـــــــــه هشیــــارهـــا (علامه طباطبایی – رح)

نوشته حاضر شامل دو بخش است. ابتدا نگاهی به معنای لغوی و پیشینه تاریخی این جشن دیگان باستانی خواهیم داشت. و سپس، مراسم و آئین سنتی یلدا را در فرهنگ عامیانه امروز (فکلور) و باورهای مردم عزیزمان کنکاش می کنیم. 

شاید این سخن و جستجو، تلاشی هرجند کوچک،  برای یادآوری و پاسداشت یکی از سنت های زیبای فرهنگی و تاریخی کشورمان باشد، آئینی که در وانفسای هجوم فرهنگ های بیگانه به کشورمان چند هزار سال همواره ماندگار بوده است و توگویی اینک در برابر فرهنگ و تکنولوژی وارداتی امروز،  روز بروز حالی زارتر و فراموش تر پیدا می کند.

 بخش اول –  پیشینه تاریخی و فرهنگی شب یلدا :

الف – معنی و ریشه لغوی یلدا :

در لغت نامه دهخدا به اتکاء منابع برشمرده در پاورقی برهان و نیز  یاداشت های مرحوم دهخدا می خوانیم : “یلدا لغت سریانی است به معنی میلاد عربی است ، و چون شب یلدا را با میلاد مسیح تطبیق می کرده اند از این رو بدین نام نامیده اند. …. یلدا اول زمستان و شب آخر پاییز است که درازترین شبهای سال است و در آن شب یا نزدیک بدان ، آفتاب به برج جدی تحویل می کند و قدما آن را سخت شوم و نامبارک می انگاشتند. در بیشتر نقاط ایران در این شب مراسمی انجام میشود.  شعرا زلف یار و همچنین روز هجران را از حیث سیاهی و درازی بدان تشبیه کنند و از اشعار برخی از آنان مانند سنایی و امیرمعزی که به عنوان شاهد می آید رابطه بین مسیح و یلدا ادراک می شود. یلدا برابر است با شب اول جدی و شب هفتم دی ماه جلالی وشب بیست ویکم دسامبر فرانسوی ” . یلدا با واژه نوئل از ریشه ناتالیس natalis رومی به معنی تولد معادل است . و به معنی ولادت خورشید (مهر، میترا)  است که رومیان آن را ناتالیس انویکتوس Natalis invictus یعنی روز تولد (مهر) شکست ناپذیر نامیده اند. ”

ب – بررسی منابع تاریخی یلدا

گاه شماره یلدا و آئینی که در نخستین شب زمستان ( بلندترین شب سال) برپا می شود، پیشینه ای بسیار دراز دارد و به ایزد مهر مربوط می شود این رسوم ویژه آریایی ها و به ویژه پیروان آئین مهر در هزاران سال پبش بوده است که  آنرا در ایران زمین برپا می داشته اند. شب یلدا، شب زایش و تولد مهر است که به یادگار آن، جشن گرفته می شد. ریشه این باور و اعتقاد به گاه شماری و اندیشه هایی که ایرانیان مهری دین از آن داشتند، برمیگردد . آنان که پایه زندگی شان بر کشاورزی – چوپانی قرار داشت و در طول سال با سپری شدن فصول و تضادهای طبیعی که خود داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت حرکت و قرار ستارگان آشنایی یافته و کارها و فعالیت هاشان را براثر آن تنظیم می کردند .

روشنی و روز و تابش خورشید و اعتدال هوا در نظرشان مظاهر نیک و موافق و ایزدی بود. تاریکی و شب و سرما را نیز از اعمال اهریمن می پنداشتند. آنان می دیدند بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند می شود و  به همان نسبت بلندی، از روشنی و نور خورشید بیشتر استفاده می کردند و شب ها کوتاهتر می شد. کم کم این اعتقاد برایشان پیدا شد که نور و روشنی و ظلمت و تاریکی مرتب در نبرد و کشمکش هستند . گاه خورشید و فروغ چیره شد و ساعات بیشتری در پرتو خود مردم را نیرومند نگاه می دارند و گاه مقهور تاریکی واقع شده و ساعات کمتری با فروغ وتابش اندکی فیض می رساند .

در طول سال، دریافتند که کوتاه ترین روزها، آخرین روز پائیز، یعنی روز سی ام آذر و بلندترین شب ها، شب اول زمستان، یعنی نخستین شب دی ماه است. اما بلافاصله پس از این بلندترین شب سال، از آغاز دی، روزها به تدریج بلندترین و شب ها کوتاه تر می شود، به همین جهت آن شب را شب یلدا نامیدند ، یعنی تولد، زایش خورشید شکست ناپذیر، و آنرا آغاز سال قرار دادند، یعنی انقلاب شتوی و آغاز زمستان.

پس از فروردین، دیماه پر آیین ترین ماه ایرانی می نمایاند.  لیکن متاسفانه در کتابها و سندهای تاریخی حتی در شاهنامه فردوسی که از آن بعنوان یکی از منابع تاریخی و آئین های ملی ما در مورد پیشدادیان ( البته همراه  با اسطوره و افسانه ) یاد می شود جز  مواردی جسته و گریخته ، به معنی شایسته ای بر نمی خوریم. و در منابع موجود از برگزاری مراسم شب یلدا  سخنی گفته نمیشود. هر چند حکیم طوس از آئین های ایرانی، جشن سده ( کشف آتش ) را به هوشنگ و جشن مهرگان را به فریدون نسبت می دهد و  همو بر پروراندن فریدون بوسیله گاو (سمبل آفرینش زمین در آیین مهرپرستی) و در کوه البرز (جایگاه خورشید در آیین مهرپرستی)  تاکید می کند و دین او را مهرپرستی می خواند و می گوید:

پرستیدن مهرگان دین اوست          تن آسانی وخوردن آیین اوست

اگر یادگار است ازو ماه مهر             بکوش و به رنج ایچ منمای چهر.

لیکن هیچگاه از جشن همگانی دیگان و ازجمله یلدا  سخنی نمی گوید.

 در میان منابع تاریخی ایران باستان تنها می توان از لابلای نوشته های ابوریحان بیرونی و زین الاخبار گردیزی (اول های سده پنجم هجری)  چیزی یافت، تا به کمک آن بتوانیم آگاهی های نسبی در باره جشن های دیگان بدست آوریم.  آقای دکتر پرویز رجبی در باره دلیل وجودی نقصان منابع مورد نظر گوید : ” ….  بزرگترین دلیل این امر را می توان در سکوت یا نا آگاهی نویسندگان پیش از اسلام و پیش از ابوریحان و گردیزی جست.   البته ما با ریشه های این سکوت یا ناآگاهی غیر عادی به خوبی آشنا هستیم:  بنابر مدرک های بی چون و چرایی که داریم ، می دانیم، که در سده های حکومت مذهبی – سیاسی ساسانیان، مذهب به میل و به مقتضای نیاز ساسانیان ، برای استواری پایه های فرمانروایی اینان شکل می گرفت و فتوا می داد و همه آن هایی را که علی رغم وجود نظام تفتیش عقاید، از تدبیر ساسانیان روی بر می گرداندند، به سختی تنبیه می کرد و به سیاست می رساند . به این ترتیب طبیعی است ، که پیروان آئین های از طبیعت برگرفته ، که بیشتر پیروان مغان مادی بودند و مهر پرست، در جو پر از وحشت و خفقان فکری عصر ساسانیان، روزگاری بسیار سختی داشته اند، و بیشتر آن هایی که تن به سازش نمی دادند ، ناگریز بودند – اگر از چنگ دژخیمان تفتیش عقاید، قدرت رهایی شان بود – به امپراتوری بزرگ روم ، که در این زمان سخت زیر نفوذ میترائیسم مهاجر از ایران قرار داشت پناه ببرند.  از سوی دیگر، مفتشین ساسانی هر جا نشانی از دیگر آیین ها و مذهب ها به دست می آوردند ، بی درنگ و امان می سوزاندند و نابودش می کردند به این ترتیب بدیهی است، هرآن چه مربوط به جشن ها و آیین های مربوط به ایران پیش از ساسانیان بوده است ، نابود شده است. و هرآن چه به جا مانده است ، چیزی جز چهره ای دگرگون شده نیست. مانند چهره میترا در مهریشت : در این جا دیگر میترا ، میترای مغان مادی نیست . و حالا که دیگر نمی تواند ، به سیاست مذهبی ساسانیان لطمه ای بزند، می تواند در برابر مردم به زانو درآید . در این میان روشن نیست، بر سر آبشخور نوشته های ابوریحان بیرونی و گردیزی چه آمده است. به هر حال اینان نیز برای نوشته های خود مدرکی در اختیار داشته اند، که توانسته اند، دست کم نام برخی از جشن های دیگان را ثبت بکنند ….”   سپس ما را با این پزسش های بدون پاسخ  برابر می کند که : “….. آیا هم چنان که جشن شب یلدا هنوز هم از اعتباری برخوردار است، در زمان ابوریحان و گردیزی ، دیگر جشن های دیگان نیز برگزار می شده اند و در باره شان سند به درد خوری به دست می آمده است؟ و آیا جشن های برجای مانده، همان جشن های از آن مردم اند، یا جشن های دگر گون شده به دست ساسانیان؟ …”

ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه در باره یلدا گوید : ” …. دی ماه و آن را خور ماه نیز می گویند. نخستین روز آن “خرم روز”  است و  این روز و این ماه هردو به نام خدای تعالی که هرمزد است نامیده شده   یعنی پادشاهی حکیم و صاحب رایی آفریدگار  و در این روز عادات ایرانیان چنین بود، که پادشاه از تخت شاهی به زیر می آمد و جامه سپید می پوشید و در بیابان بر فرشهای سپید می نشست و دربان ها و یساولان و قراولان را، که هیبت ملک بدان هاست، به کنار می راند و در امور دنیا فارغ البال نظر می نمود و هرکس که نیازمند می شد ، که با پادشاه سخن می گوید، خواه که گدا باشد، یا دارا و شریف باشد یا وضیع  بدون هیچ حاجب و دربانی به نزد پادشاه می رفت و بدون هیچ مانعی با او گفتگو می کرد و در این روز پادشاه با دهقانان و برزیگران مجالست می کرد  و در یک سفره با ایشان غذا میخورد و می گفت، من امروز مانند یکی از شما هستم و من با شما برادر هستم  زیرا قوام دنیا به کارهایی است، که به دست شما می شود و قوام عمارت آن هم به پادشاه است و نه پادشاه را از رعیت گریزی است و نه رعیت را از پادشاه و چون حقیقت امر چنین شد، پس من که پادشاه هستم، با شما برزیگران برادر خواهم بود و مانند دو برادر مهربان خواهیم بود . به خصوص که دوبرادر مهربان، هوشنگ و ویکرد چنین بودند.

گاهی این روز (اول دی ماه)  را “نود روز” نیز می گویند و آنرا عید می گیرند زیرا میان آن تا نوروز، نود روز تمام است ”

ظاهراً تا سال ۱۰۶۲ هجری( سال تالیف برهان قاطع ) ،  محمد حسین خلف تبریزی نیز چون ما مدرک و سند دیگری جز کتاب ابوریحان ندیده است، که عیناً گزارش همو را در ذیل واژه “خرم روز” تکرار می کند :

”  … گویند ملوک عجم در این روز  لیکن در ماه دی، که آن ماه دهم است از سالهایشمسی، جشن کردندی و جامه های سفید پوشیدندی و بر فرش نشستندی و دربان را منع کردندی و بار عام دادندی و به امور رعیت مشغول شدندی و مزارعان و دهقانان با ملوک بر سر یک خوان نشستندی و چیز ی خوردندی و بعد از آن هر عرضی (چکی) و مدعایی که داشتندی، بیواسطه دیگری، به عرض رسانیدندی و ملوک به رعایا گفتی : ” من هم یکی از شمایم و مدار عالم به زراعت و عمارتست و آن  بی وجود شما نمی شود و ما را از شما گزیر نیست، چنانکه شما را از ما،  ما و شما چون دو برادر موافق باشیم”.

آقای دکتر پرویز رجبی با   عجیب و غریب خواندن داستان ابوریحان بیرونی در مورد  “مراسم” خرم روز” (جشن فردای شب یلدا= اول دی) می گوید :

” …  مورخ نه می تواند از آن بگذرد و نه می تواند آن را برابر با واقعیت های تاریخی بداند. و آن این که در این روز شاه از تخت به زیر آمده است و با برزیگران همنشینی می کرده است و در یک سفره با آنان غذا می خورده است. من در هیچ جای تاریخ ایران، هیچ جا و هرگز سراغ نکرده ام، که یکی از فرمانروایان با مردم روستایی کشورش هم سفره شده باشد. ابوریحان می گوید ،” عادت ایرانیان چنین بود”. معلوم نیست ابوریحان برای این نوشته خود از چه منبعی استفاده کرده است. در هر حال چون قصد نداریم، ابوریحان را نویسنده ای چاپلوس بشناسیم، ناگزیریم چنین برداشت کنیم که در روزگاری نه چندان دور به ابوریحان، از امیر یا حاکمی چنین کاری سرزده است. و ابوریحان در گزارش خود – بنا به  خواست دورنی خود-  کمی غلو کرده است.”  

همچنین گردیزی در باب چهاردهم زین الاخبار ( حدود ۴۴۲ – ۴۴۳ هجری قمری) در صفحه ۵۱۴ ذیل : “اندر شرح جشنها و عیدهای مغان” می نویسد:

 ” و مر مغان را جشن های فراوان بوده است، اندر روزگار قدیم . و من آنچه یافتم ، این جا بیاورم…. ”

سپس در صفحه ۵۲۲ در باره یلدا گوید:

” … اندرین روز جشن “خره روز” بود  و این ماه دی به نزدیک مغان ماه خدایست. و اول روز او را هم به نام او خوانند. و این روز را سخت مبارک دارند و نود روز نیز گویندش،که از این روز تا نود روز نوروز باشد. ..” (۸)

این اشارات و نام ها، همه حاکی از این است که شب یلدا، و روز “دیگان” پیوند استواری با خورشید و مهر –  که از این روز بر تاریکی چیره می شود و رو به افزایش می رود –  دارد،  یلدا روز خورشید و مهر است که نزد ایرانیان، به ویژه مهری دینان بسی گرامی بود و بزرگترین جشن، یعنی جشن تولد مهر یا خورشید به شمار می رفت که آغاز سال محسوب می شد

 اگر  ابوریحان بیرونی از جشن روز اول دی ماه، که آن را خرم روز نامند، در دستگاه حکومتی و پادشاهی یاد می کند ولی نامی از شب یلدا به میان نمی آورد.  آقای محمود روح الامینی آن را بدلیل خانوادگی و همگانی و غیر رسمی بودن جشن یلدا دانسته است .

آقای دکتر پرویز رجبی  در مورد تولد میترا (مهر) و دیگان می نویسد : “… نوشته های ایرانی کوچکترین خبری در باره تولد میترا نمی دهند. از نوشته های پونانیان می دانیم که همه ایرانیان در زمان هخامنشیان روز تولد خود را جشن می گرفته اند و این امر در آن زمان آنچنان چشمگیر بوده است، که مورخان یونانی از ذکر آن خودداری  نکرده اند. و میتوان در چگونگی گزیدن روز ۲۵ دسامبر برای تولد میترا، از سوی رومیان در جستجوی پیوندی با زادگاه میترا بود. در میان نوشته های ایرانی باز هم آثار الباقیه ابوریحان است، که دراین باره کمی ما را کمک می کند : “…. روز یازدهم ، روز خور (= خورشید) است، که اولین گهنبار اول است، و آخر آن روز پانزدهم است ، که روز دی به مهر باشد. و این گهنبار مدیوزرم نام دارد و خداوند آسمان را در این روز آفریده “. ما اگر به کمک نوشته های غربی ، به ویژه رومی ، نمی دانستیم ، که مهر پرستان تولد میترا را روز ۲۵ دسامبر جشن می گرفته اند، شاید توجه چندانی به “خور روز” دی ماه نمی داشتیم.  متاسفانه بسیاری از حلقه های یکی از بزرگترین و طولانی ترین رنجیرهای تاریخی از میان رفته اند، و اگر نه چنین می بود، باستانگاری که متکی بر شاهد ها می خواست ، همه جشن های مربوط به دیگان را در پیوند بیشتری با میترا بداند، دست هایش این چنین خالی نمی بود. ”

ج  – دیگان و جشن های آن ( ریشه تاریخی یلدا )

در ایران کهن، در دی ماه چهار جشن :  در نخستین روز ماه دی و روزهای هشتم، پانزدهم و بیست و سوم، – سه روزی که نام ماه و نام روز یکی بود- برگزار میشد. امروزه  از میان این چهار جشن، تنها شب نخستین روز دی ماه (شب یلدا) را جشن میگیرند.  

آقای دکتر پرویز رجبی  با نظر به دو منبع تاریخی کهن پیش گفته  گوید : ” با همه ستیزی که در زمان ساسانیان با مشرکان می شد. هنوز در زمان ابوریحان بیرونی (۴۴۰ – ۳۶۲ هجری قمری) به دی ماه، “خورماه (=  خورشید ماه) نیز می گفتند، که با نخستین روز خرمش (خرم روز= اورمزد)، پس از فروردین ، پر آیین ترین ماه ایرانی بوده است. با توجه به اینکه نخستین روز دی ماه(خرم روز) بلندترین شب سال را پشت سر دارد، پیوند این ماه به خورشید بر پایه ای درست استوار است: در این ماه خورشید از نو زاده می شود. شاید ایرانیان از روزی که با گردش خورشیدی سال آشنا شده اند، خرم روز دی ماه را یکی از روزهای خورشید نامیده اند. درست هم همین بوده است. زیرا از این روز است، که خورشید دوباره پا به رشد می گذارد و زندگی روستائیان ، که پیوندی آن به آن با طبیعت دارد، از نو، نو می شود.”

اما آغاز دی ماه جشن بزرگ دیگری نیز بود، زیرا ایرانیان را رسم چنان بود هرگاه نام روز و ماه با هم تلاقی و برخورد می کرد، آن روز را جشن می گرفتند و ماه دی متعلق به اورمزد بود.  دذو (Dadhva ( در اوستا به معنی آفریدگار و خداوندست که از تحوّل و  تغییر یافتن همین کلمه،  واژه پهلوی ” ددو ” dadv پدید آمده است: از ریشه “دا” da به معنی آفریدن و دادن است و “ددو” یا “دی” به معنی آفریدگار است.  پس جشنی بوده و چنانکه گذشت در روزگار گذشته این روز را ” خور روز” یعنی روز خورشید نیز می گفتند و بعداً به ” خرم روز” موسوم گشت که جشنی از جشن های ایران کهن بود.

روز اول هر ماه نیز هرمزد نام دارد و بدین ترتیب در اول دیماه نام روز به نام ماه برابر می افتاد و به این سبب جشنی بزرگ برای خدای بزرگ برپا میشد که دیدیم آنرا جشن نودروز نیز مینامیدند و زمین در گردش خود بدور خورشید در آن روز به نقطه تقریبی انقلاب زمستانی میرسد و سال نو زمستانی با افزایش درازی روز آغاز می شود.

و چون در روزگاران کهن فرهنگ اوستائی – زمانهایی که تقویم اوستائی بکار میرفت –  سال با فصل سرد شروع می شد .  و خود واژه سال که از آن زمان به یادگار مانده است از واژه سرد(sareda)  و سرذ ( saredha) مشتق شده است بمعنی سرد است، و این میرساند که سال اوستائی روزگاری با فصل سرما یعنی از نقطه انقلاب زمستانی و اول دیماه آغاز میشده است بنابراین خود واژه “سال” دارای بار مذهبی و معتقدات دینی است، زیرا  که بشارت پیروزی اورمزد بر اهریمن، و روشنی بر تاریکی و ظلمت و پیروزی مهر و خورشید است . آغاز سال بدین جهت و توجه به بار مذهبی، اول دیماه و آغاز زمستان بوده است،

چنانکه  اول سال مسیحی در جهان مسیحیت –  که تحت نفوذ آیین میترایی بوده است – نیز از فصل سرد و از اول ژانویه و  آغاز زمستان شروع میشود یادگاری از همان دورانها و همان سنت آغاز کردن سال با فصل سرد است و در جشن اول دیماه یعنی شب چله یادگاری دور از دورانهای اوستائی و نوروز فصل سرد باقی است .  

همانگونه که گفتیم چون در ایران نیز شروع سال با آغاز زمستان تا مدتهایی پس از آن که به جای انقلاب شتوی، اعتدال ربیعی را برگزیدند، در آغاز زمستان قرار داشت، به همین جهت مجلس سور و شادی و میهمانی و سفره ویژه یلدا، همان مراسم امروزی نوروز است.

باید یادآوری کنیم که ایرانیان قدیم سال دوازده ماهه را تمثیلی از جهان دوازده هزار ساله می پنداشتند که دارای دوره ای سیصد و شصت و پنج روزه است و به چهار فصل سه ماهه تقسیم میشود . آغاز سال عبارت بود از دوباره زاده شدن یا دوباره پیدایی خورشید و آن اول دیماه بود که خورشید از چنگال شبهای اهریمنی نجات می یافت و کم کم فرمانروائی خود را در جهان می گسترد . خورشید مظهری بود از ایزد بزرگ “میترا” و میترا نجات دهنده و مسیح”ع” جهان بود که می بایستی سرانجام نیروهای اهریمنی را شکست دهد و همین میترا” خورشید” است که در اول دیماه نیروی شب را شکست میدهد و از تسلط آن در یک دوره سالانه رها میشود. بنابر این ایرانیانی که به ایزد میترا دل بسته بودند، روز اول زمستان را که موقع انقلاب زمستانی خورشید بود و خورشید دوباره تسلط خود را بر جهان میگسترد روز تولد ” میترا” میدانستند و آنروز را در روز بیست و یکم دسامبر جشن میگرفتند . این مراسم از هزاران سال پیش تا کنون باقی و برجاست و در سراسر ایران زمین به نام شب چله برگزار می شود.

چلّه بزرگ از اول دی ماه (که اورمزد نام دارد) تا دهم بهمن ماه ( که جشن سده است)  بمدت چهل روز تمام ادامه می یابد . بدان سبب که شدت سرما بیشتر است. آن گاه چله کوچک فرا می رسد که از دهم بهمن تا بیستم اسفند است به طول می انجامد و سرما کم کم کاسته می شود.  پس اول دی، به مناسبت آنکه تجدید حیات مهر یا خورشید است، به نام یلدا به معنی تولد مشهور و جشن گرفته می شد . این ها همه دلالت بر تقدس و ارج و بزرگی این روز دارد که روز خورشید است، روز تولد خورشید شکست ناپذیر است.

آقای دکتر بهرام فره وشی با قلم زیبای خود زادن و ریشه اندیشه یلدا را چنین به تصویر می کشد : ” به گذشته های دور تاریخ قوم ایرانی باز گردیم، آنگاه که نخستین اندیشه های مزداپرستی در قوم ایرانی پدیدار شد. مردمی که در کوه و دشت و صحرا به زندگی چوپانی سر میکردند قرنها بود که با تضادهای طبیعت چون گرما و سرما، سپیدی و سیاهی، روز و شب، تاریکی و روشنایی و تضادهای خوی انسانی چون خوبی و بدی، دشمنی و دوستی و غیره آشنا شده بودند و چون در زندگی قومی و قبیله ای همیشه سالار و فرمانده یک تن یعنی بزرگ خانواده بود، به این اندیشه افتادند که نیکی ها و بدی ها را سروری و سالاری باید، و چون شایسته نمی دیدند که سالار خوبی ها به بدی نیز فرمان دهد از این رو در اندیشه خود برای سالار نیکی ها  و برای بدی ها سالاری دیگر پرداختند و برتریها و پیروزی نهایی را برای سالار نیکی ها باز شناختند و تضادهای دنیای زندگی را به جان یکدیگر انداختند و بدین طریق ثنویتّی به وجود آمد و آنچه نیک و خوب و نغز بود آفریده اورمزد دانستند و آنچه بد و زشت و ترس آور بود زاده اهریمن پنداشتند .

روز روشن که هنگام کشت و کار و تفرج بود آفریده مزدا به شمار می رفت و شب پر اسرار و مرموز و ساکت که در پناه آن کشتارها،  دزدیها، شبیخونها، انجام میشد آفریده اهریمن بود، و ایرانیان دوران کهن برای اینکه این شبها را تا اندازه ای بی آزار سازند، آتش می افروختند تا هم روشنائی در خانه باشد و هم به خاطر نیروی اورمزدی، دیوان و پریان و جادوگران از خانه دور شوند. زیرا عقیده داشتند که در خانه ای که آتش در آن هست دیوان و جانوران راه نمی توانند یافت .

در این شبها به ویژه در شبهای دراز زمستان به دور آتش گرد می آمدند و پاسی از شب را در آنجا می گذراندند. این شبها که بدور آتش می گذشت، آتشان نام داشت و امروز نیز در روستاهای خراسان به شب نشینی” آتشان” می گویند.

خاموش شدن آتش گناهی بزرگ بود، چون معتقد بودند که پس از خاموش شدن آتش ارواح زیانگر به خانه می تازند . رسم بر این شد که هرشب تا پگاه کسی نگاهبان آتش باشد تا خاموش نشود و آتورپات که نام یکی از مقامات مذهنی دین ایران قدیم است و به معنی پاینده آتش از همان دورانها به یادگار مانده است و رسم روشن نگاه داشتن آتش در شبها هنوز بر جای است .

استاد هاشم رضی در توجیه افروختن آتش توسط نیاکان ما گوید : ” … به مناسبت اینکه طولانی ترین شب سال، نخستین شب زمستان است و تاریکی اهریمنی بیشتر می پاید، این شب در نظر ایرانیان نحس بود. در روزگاران گذشته برای رخنه در تاریکی و زایل ساختن آثار اهریمنی، آتش می افروختند و هرگروهی از خانواده ها و خویشان و دوستان، گرد آتش جمع می شدند و آن را با خوردن و نوشیدن و شادی و گفت و گو به سر می آوردند و این شب ها آتش نام داشت. به موجب فرگرد هجدهم وندیداد، در شب لازم است آتش افروخته و شعله ور نگاه داشته شود تا دیوان و حمله اهریمن نتوانند زیانکاری کنند. همه جشن ها که شب هنگام برگزار می شد و یا مراسم و آداب دینی، با آتش افروزی همراه بود .”

آقای دکتربهرام فره وشی در مورد نحوست شب انقلاب شتوی بعنوان طولانی ترین شبهای سال که دیدیم در فرهنگ برهان نیز بآن اشاره شده است، گوید : ” …  علاوه بر اینکه مردم در سرمای سخت زمستان دیر زمانی از دیدار خورشید محروم بودند، بنابر عقاید مذهبی نیز می پنداشتند که این شب طولانی ترین حمله اهریمن را در بردارد و چون فردای آنشب روشنایی غالب می شد و روز طولانی تر میگشت، مردم برای دفع نحوست آنشب و باز آمدن خورشید جمع میشدند و در انتظار بر آمدن خورشید و در واقع زایش دوباره خورشید بودند که نحوست شب دراز را با تولد خود از میان می برد. ” و  به همین مناسبت در این شب ها آتش می افروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیطانی نابود شده و بگریزند. هم چنان که خورشید به مناسبت فروغ و گرمای کارسازش تقدس پیدا کرده بود، آتش نیز همان تقدس و والایی را نزد مردم دارا شد.   ایرانیان برای آنکه شب یلدا، برغم اهریمن بد کنش بخوشی بگذرد، آخرین بازمانده های میوه های پائیزی را که جمع کرده بودند بر خوان مینهادند و گاهی تا بامداد شادی و شب زنده داری می کردند. آوردن این میوه های خشک و تر میهمانی مذهبی بود و فدیه ای بود که نثار اورمزد میکردند و چون پس از آن زمستان می آمد و دیگر بر و میوه ای پرورده نمیشد، این خوان میوه و خوراکی ها شگون داشت و زمستان را که در پیش بود پر برکت میگردانید .  و تمثیلی از آن بود که بهار و تابستانی پر برکت در پیش داشته باشند. همه شب را در پرتو چراغ و نور آتش می گذراندند تا اهریمن فرصت دژخویی و تباهی نیابد. سفره شب یلدا، سفره میزد(Myazd) است و میزد عبارت است از میوه های تر و خشک، نیز آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان لرک(lork)که از لوازم این جشن و ولیمه بود که به افتخار و ویژگی اورمزد و مهر یا خورشید برگزار می شد. به مناسبت آغاز غلبه خورشید و ازدیاد تدریجی طول روز، و لاجرم شکست اهریمن و ولادت مجدد مهر جهانتاب، تیرگی اهریمنی دیرپای یلدا را به صبح روشن اورمزد روز از دی ماه میرساندند. ماهی متبرک و روزی مقدس؛ که نام ماه و روز به نام دادار اورمزد بود .

امروز نیز همین رسم بجای مانده است و در این شبها معمولاً انار و سیب و به و خربزه و هندوانه و انگورهای آویخته که به ویژه در آذربایجان برای همین شب ذخیره شده اند و میوه های خشک، زینت مجلسهای شب چلّه در خانه هاست تا بیدار ماندن را مطبوع و دلنشین کند.

د – راز ماندگاری جشن یلدا :

نوروز، در متون اسلامی و دینی ما مورد تائید و حمایت قرار گرفته است، لیکن بر خلاف آن در مورد پاسداشت یلدا چنین تائیدی از ناحیه پیشوایان و امامان معصوم (ع) دیده نمی شود. بنابراین این پرسش به ذهن میرسد  که چرا پس از نوروز باستانی، آیین شب یلدا هم چنان برای ایرانی مسلمان به جای خود باقیست؟ دکتر پرویز رجبی در  پاسخ بدین سوال گوید ” … به هیچ آبشخور  گویایی دست نیافتیم چنین بدید می آید، چون آیین های شب یلدا – اگر هم ریشه های دینی (دین طبیعی) دارد- تنها از سوی کشاورزان و دهقانان، بدون نمایش دینی برگزار شده است، توانسته است هم چنان پویائی خود را نگه دارد. و چون تا دهه های نزدیک به ما جمعیت کشور بیشتر کشاورز و روستایی بوده است، این جشن کم کم توانسته است ، از راه روستاییان مهاجر و شهرنشین شده –  از این روی که جشن یاد آور روزگاران گذشته ایرانیان است- به میان همه مردم رخنه بکند …”

وی با تاکید بر اینکه در بن نوشته های تاریخی چیزی به درد بخور در باره این جشن یافت نمیشود ، آورد : ” .. آیین های شب یلدا به خاطر انعطاف پذیریش، که میتواند، به دور از شائبه های دینی به صورت جشنی دهقانی و بی آزار شود – هرگز به تعطیل کشانیده نشده است، تا نظر تاریخ نویسان و نویسندگان و سیاحان را به عنوان یک پدیده تاریخی برباید… ” و می گوید : ” ….  گمان نمیکنم که ایرانیان روستایی دور شده از آغازهای دینی- آیینی این جشن، به هنگام گرفتن یلدا چیزی از گذشته های دینی – آیینی آن را در یاد داشته اند. هم چنان که امروز. پافشاری در نگهداری این جشن، به هر شکلی که انجام پذیرفته باشد، از یک سوی گویای کهنسالی آن است و از سوی دیگر نماینده این که توده های بزرگی از مردم سراسر ایران ، یعنی همه کشاورزان و روستائیان ، دلبسته این جشن بوده اند – جشن پایان یک سال تلاش و ستیزه با طبیعت و طبیعت سالاران . جشن خورشید ” باستانی” ! – جشنی خانوادگی و جشن آغاز بهره برداری از هر چه که در گذشته سال برای روزهای آسایش زمستانی خانواده اندوخته شده است… ”  و نتیجه گیری می کند که : ” … به این اعتبار می توان جشن شب یلدا را جشن دهقانی نامید، که با ریشه های همیشگی و کهنسال خود می تواند تاریخی هزاران سال داشته باشد  و شاید تاریخی قدیمی تر از تاریخ میترا…. و مهر پرستی . و آن تاریخی که “خرم روز” و یا “خورروز” (= خورشید روز) دیگان، جشن تولد میترا قلمداد شده است… ”

وی  آئین  خوردن آجیل و تنقلات را در شب یلدا،  در حقیقت جشن خانوادگی بهره برداری از اندوخته ناشی از  نه ماه کار پویا و توان فرسای همه اعضای خانواده برای روزهای سیاه شان ( رکود و تعطیلی طبیعت)  می داند.

علاوه بر آنچه ذکر شد آقای محمود روح الامینی سوای خاصیت ذاتی همگانی و دهقانی بودن جشن یلدا،  راز پایداری این جشن را باورهای دینی کهن  ( شب زایش خورشید- مهر- ) و  نشانه اهریمنی (شب شومی و ناخوشایندی بلندترین شب سال و طولانی ترین تاریکی)  می داند که از فردایش به کوتاهی می گراید.

که بنظر میرسد با توجه به اعتقادات دینی ما، و اینکه نزد ایرانی مسلمان، حتی تصوّر مهرپرستی شرک و مذموم است لذا چنین برداشتی، غیر علمی است و مقرون بواقعیت نباشد.

ھ – ارتباط یلدا با اعتقادات و آئین های مسیحی:

پبش تر گفتیم شب یلدا با جشن شب میلاد مسیح “نوئل” منطبق است. و  ریشه نخست این جشن بزرگ دنیای مسیحی، میراث فرهنگی نیاکان ماست که تقدیم جهانیان شده است زیرا برابر با تحقیقات انجام شده، میلاد مسیح)ع( که هم اکنون در بیست و پنجم دسامبر برگزار می شود، در اصل جشن ظهور میترا (مهر) است که مسیحیان در سده چهارم میلادی آن روز را تولد حضرت عیسی (ع) قرار داده اند.  نزد نیاکان ما خورشید (مهر یا میترا) مسیح و نجات بخش جهان از تسلط اهریمن و نکبت و ادبار وی بود. آنان که به ایزد میترا دل بسته بودند، روز اول زمستان را که موقع انقلاب زمستانی خورشید بود و خورشید دگربار چیرگی خود را بر جهان میگستراند روز تولد “میترا” میدانستند و آنروز را در روز بیست و یکم دسامبر جشن میگرفتند. لیکن هنگامی که میترا پرستی بصورت دینی بزرگ در آمد و در سال ۶۶ میلادی در جهان متمدن آنزمان منتشر شد. در رم و بسیاری از کشورهای اروپائی، بصورت دین رسمی تنهای امپراتوران درآمد و  به همین خاطر  روز بیست و یکم دسامبر که برابر با اول دی ماه بود روز مقدس میتراپرستان اروپایی شد و آنان این روز را به عنوان روز تولد مهر یا میترای شکست ناپذیر (NatalisInvictus ) جشن می گرفتند.

اما در سده سوم میلادی که مهر پرستی در سراسر امپراتوری روم به حد شکوفائی خود رسید بواسطه اشتباهاتی که در کبیسه شد، تولد مهر نجات بخش، یا مسیحای منجی در روز بیست و پنجم دسامبر تثبیت شد.  در سال ۲۷۴ میلادی آوره لیان(Aurelian)” امپراتور روم، یک سال پیش از کشته شدنش، برای شکوفا ماندن و رو آوردن هر چه بیشتر مهر پرستی در مارسفلد  Marsfeld رم، همان جایی که امروز میدان سیلوستر مقدس قرار دارد، معبد بزرگی برای خدای خورشید(میترا) بنا کرد. از این تاریخ هر سال روز ۲۵ دسامبر تولد میترا در این معبد دولتی جشن  گرفته می شد. در حالی که تا آن زمان جشن تولد و تعمید مسیح”ع” در روز ششم ژانویه گرفته میشد این روز، روز تولد مسیح”ع” نجات دهنده بود زیرا  میترائیان می پنداشتند که ایزد مهر ناجی بشر و “سوشیانت” است و درآخر زمان بروی زمین خواهد آمد و رستاخیز خواهد کرد و به نیکان شربت بی مرگی خواهد داد و اهریمن و یارانش را با آتشی که به جهان خواهد افتاد، نابود خواهد کرد.

اما هنگامی که کیش مسیحیت در روم قدیم با فشار و ارعاب جا باز کرد و اندک اندک جای آیین مهر را گرفت، بیشتر آداب و رسوم مهری ایران مزدایی گرفته شده را پذیرفت زیرا این آداب مذهبی بصورت آئین های ملی برگزار می شد و نه مردمی که بزور شمشیر فرمانروایان مسیحی تغییر آیین داده بودند توانستند آئین دیرین خود را فراموش کنند و نه متولیان کلیسا توانستند در برانداختن جشن تولد میترا چیره شوند.  باین ترتیب روز بیست و پنجم دسامبر به روز میلاد مهر”نجات دهنده” به حضرت عیسی مسیح”نجات بخشنده” منتسب گشت و همان روز ،روز زایش عیسای مسیح اعلام شد و همین اعتقاد با پیشرفت آئین عیسوی در جهان از جمله در شرق گسترش یافت و مسیحیان سریانی همآنرا دوباره به تحفگی به ایران آوردند و شب یلدا نامیده شد و چون ایرانیان نیز این روز را شب تولد میترا میدانستند این نام را این بار با تلفظ سریانی آن پذیرفتند. بنابراین نوئل اروپائی همان شب یلدا (شب چله) ایرانی است و بر خلاف اعتقاد امروزین، نوئل حقیقی یعنی موقع انقلاب شتوی Solstice بتقریب در روز . ۳ آذر ماه یعنی ۲۱ دسامبر است .

بنابراین اگر امروزه مسیحیان جهان، شب تولد مسیح(ع) را جشن می گیرند و تا دل بامداد بلندترین شب سال، بیدار مانده و با خوردن و نوشیدن،  ساعاتی به شادی می گذرانند، در وافع تولد میترا، مسیحای نجانت بخش یا سوشیانت را جشن می گیرند و بیشتر مناسک و آداب شان نیز از آئین مهر بر گرفته شده  است.

باید بخاطر داشت ایرانیان، نخستین کسانی هستند که مسیح کودک را بازشناختند و به فرمان پادشاه اشکانی ایران، سه تن از مغان ستاره درخشانی را که در آسمان پدیدار شده بود راهنمای خود ساختند و بدیدار  وی  شتافتند …. این،  داستانی شیرین و دراز دارد و در انجیل “متی” نیز اشاره ای به این سه مغ شده است. اکنون نیز در جهان مسیحیت امروز اثر فرهنگ باستانی ایران را در عروسک هائی که در شب نوئل با نام سه شاه یا سه مغ در کنار درخت کاج نوئل می گذارند، می بینیم . ”

بخش دوم – نگاهی به آیین ها و رسم های شب یلدا در ایران :

آقای محمود روح الامینی با بیان اینکه  پژوهش و مطالعات  کمی در باره برگزاری آیین ها و رسم هایی همگانی حاکی است رسم ها و آیین های شب یلدا (چله بزرگ) به جز دور کرسی نشستن-  که به اصطلاح نتوانسته است حرف خود را بر کرسی بنشاند، –  در همه شهرها و آبادی های سرزمین کهنسال ما و در میان همه قشرها و خانواده ها برگزار می شود  و  نمود برگزاری آئین و رسم شب یلدا را امروزه  می توان در روزهای بیست و نهم و سی ام آذرماه، در بازارها و فروشگاههای میوه و آجیل فروشی ها دید و این خرید ها تا پاسی از شب یلدا ادامه دارد. چنانکه در آخرین لحظه ها نیز کسانی را می بینیم که از سر کار برگشته و میوه هایی چون خربزه، و هندوانه و انار را، که به آسانی نمی توان در یخچال نگهداری کرد، می خرند،  یلدا را جشن گردهمایی خانوادگی می داند و گوید : ” … در سرمای آغازین زمستان ، دور کرسی نشستن و تا نیمه شب میوه و آجیل و غذا خوردن و به فال حافظ گوش کردن از ویژگی های شب یلدا است …. ( در گذشته) در زمستانها، استفاده از کرسی برای گرم کردن خانه و دور کرسی نشینی معمولاً از شب یلدا ، نخستین شب زمستان، شروع می شد و تا پایان چله بزرگ – و در برخی خانوده ها تا پایان چله کوچک- ادامه داشت. اعضای خانواده از کوچک و بزرگ، دور کرسی، که روی آن را میوه و آجیل پوشانده بود، می نشستند…. برای شب یلدا، خوراک ویژه ای نمی شناسیم، و تهیه شام بستگی به وضع اقتصادی و روند تغذیه خانواده دارد . خوردنی های ویژه شب یلدا، میوه های فصل تابستان چون؛ خربزه، هندوانه، انگور، انار، سیب، خیار، به و مانند آن است که می بایستی در این شب تمامی آن ها ” به جز سیب و به ” خورده شود و چیزی برای فردا ، یعنی فردای زمستان باقی نماند و  میوه هایی را که شب یلدا بر آن می گذشت نمی خوردند… ” همو گوید : ” …. به یاد دارم تا سال ۱۳۲۳ که در کوهبنان ” از بخش های کرمان” بودم، در خانه روستائی ما، خربزه و هندوانه و انار را در انبار گندم می گذاشتند یا همچنان که بر درخت بود، در کیسه می کردند و یا در جایی خنک به بند می آویختند و در شب یلدا تمام آن ها می بایستی خورده شود… و ادامه می دهد : ” … آجیل و شب چره که شامل دانه هایی چون گندم و نخود برشته ، تخمه هندوانه و کدو، بادام، پسته، فندق، کشمش، انجیر و توت خشک است، دربسیاری از شب نشینی ها ، مهمانی ها و گردش ها فراموش نمی شد . ولی در شب یلدا می بایست (و می باید) برسر سفره باشد.   خوردنی های شب یلدا ، در واقع ، میوه و آجیل است نه غذا. برخی از خانواده ها ، در شب یلدا، پس از خوردن شام، برای شب نشینی شب یلدا به خانه خویشاوند بزرگتر می روند… ” ایشان در باره رسم تفاول به حافظ می گوید : ” … یکی از رسم های شب یلدا، فال حافظ گرفتن است. اگر رسم و آئین های دیگر یلدا را میراثی از فرهنگ چند هزار ساله بدانیم (که بایستی چنین باشد)، ولی فال حافظ گرفتن در شب یلدا – و نیز در تیر ما سیزه شو (جشن تیرگان در مازندران) – در سده های اخیر به رسم های شب یلدا افزوده شده است .

فال حافظ گرفتن، در شب نشینی های زمستان و مناسبت هایی چون چهارشنبه آخر ماه صفر، چهارشنبه سوری، شب سیزده صفر، بعد از ظهر سیزده بدر ، تیر ما سیزه شو( تیرگان در مازندران) نیز از باورهای همگانی است…. و در شب یلدا، گویا بیشتر وصف الحال است. ممکن است در شب یلدا، برای فال حافظ گرفتن، به خانه ملا و باسواد محل رفت…  ”

همو از کتاب “به شاخ نباتت قسم ” نقل می کند که : ” در روستای کاورد دو دانگه ساری، خواندن کتاب حافظ چندان رونقی ندارد. تنها در سال یک بار ، آن هم در شب یلدا از دیوان حافظ فال می گیریم. برای فال گرفتن غروب شب یلدا همسایگان و نزدیکان، با آجیل و میوه به خانه ملای ده می رویم، که فال ما را گرفته و ببیند چه سرگذشتی در باره ما نوشته است.”

دکتربهرام فره وشی در باره آنچه از مراسم شب چله و شب یلدا در میان مردم باقی مانده است، گوید : ” ….  د راین شب میوه های تابستانی که نگاه داری شده اند، خوان شب چله را می آرایند و مردم در کنار خوان بشادی می نشینند. اما در شهرستانها شب چله با مراسم بیشتری همراه است . در روستاهای خراسان معمولاً در این شب خانواده پسری که با دختری نامزد شده است برای دختر هدیه میفرستد و رسم هدیه فرستادن برای دختر در آذربایجان نیز معمول است و رابطه این جشن را با زایش و تولد بخوبی آشکار می سازد . در آنجا در شب چله خانواده دختری که به شوی رفته است برای دختر هدیه میفرستد و در شهر خوی بازار هدیه پشمک رواج دارد و این گویا بمناسبت شباهت آن با برف است .

اما رسمی جالب که در کرمان رواج دارد، این است که در این شب مردم گاه تا صبح بیدار میمانند و می پندارند که در آنشب قارون بشکل هیزم شکنی که پشته هیزم بر پشت دارد بخانه نیکو کاران مستمند میرود و به آنها هیزم میدهد و این هیزمها تبدیل به شمش های طلا میشوند و در ایام قدیم برخی از مردم به چله می نشستند و چهل روز مراسم چله نشینی انجام میدادند به امید اینکه قارون بخانه آنها وارد شود و به آنها شمش زر بدهد . این رسم یاد آور بابانوئل در مراسم کریسمس است و میرساند که یلدای ایرانی و کریسمس از یک مایه سرچشمه گرفته اند . ..”

آقای دکتر ابراهیم شکورزاده با بیان اینکه : ” … شب چله نخستین شبی است که در آن مردم فصل پائیز را پشت سر گذاشته و می خواهند با چهره غم انگیز زمستان روبرو شوند، وقتی است که میوه های خوش طعم و متنوع تابستان و پائیز به اتمام رسیده و جز معدودی از آنها باقی نمانده است و از این گذشته شب مزبور بلندترین شبهای سال است و در این شب نه تنها زود خفتن جایز نیست بلکه گذراندن چنین شبی بی تنقلات هم روا نمی باشد….”گوید: “… از این رو از قدیم ترین زمان در خانواده های ایرانی رسم شده است که در این شب اقسام میوه و تنقلات را تهیه کرده به خانه برند و دور هم جمع شوند و ضمن گفت و شنودهای خانوادگی از هریک از اقسام مختلف میوه مختصری میل کنند تا هم از خواص آنها بهره مند گردند و هم با آنها وداع گویند. ..” سپس به بررسی اعتقادات مردم خراسان و آئین برگزاری آن می پردازد :

” ….  خراسانیها عقیده دارند که هریک از میوه ها خواص مخصوصی دارد و هر نوع میوه ای را که در شب چله بخورند خواص و فواید آن تا سال آینده همان وقت در بدن آنها خواهد ماند و آنها را از گزند بسیاری از حشرات و جانوران و حتی بعضی بیماریها حفظ خواهد کرد .

در میان میوه ها هنوانه بیش از همه مورد توجه عوام است و خواص بیشماری برای آن ذکر می کنند. خراسانیها عقیده دارند که هندوانه “گرمیّت مغز” و “سوزندگی جگر” را دفع می کند، به عبارت دیگر هرکس در شب چله هندوانه بخورد، “جگرش لک برنمی دارد” یعنی در تابستان سال بعد گرما در او تاثیر نخواهد کرد  علاوه برآن “اگر روده او کرم داشته باشد، کرم روده اش دفع می شود”، بنا به همین ملاحظات و تصورات می گویند در شب چلّه باید هندوانه خورد و پوست آنرا به پشت بام همسایه انداخت “تا اگر او استطاعت خرید هندوانه را نداشته باشد پوست هندوانه را بتراشد و بخورد و از خواص آن بهره مند گردد و او نیز به نوبه خود پوست تراشیده را روی بام همسایه بیندازد …. همینطور تا بام هفتم…. تا اینکه هفت همسایه از آن پوست استفاده کند”.

هر کس درشب چله هویچ و گلابی و انار و زیتون سبز بخورد در تابستان سال بعد از گزند جانوران به ویژه نیش عقرب در امان خواهد بود، خصوصاً خوردن هویج بسیار موثر است . هرکس در این شب انگور بخورد در تابستان سال بعد حیزه”حیضه؟”(= گرمازده) نخواهد شد، حلوا ارده بخورد به درد چشم مبتلا نخواهد گشت، سیر یا ترشی سیر بخورد تا یکسال از درد مفاصل راحت و در امان خواهد بود، کاسنی و کلم بخورد در تمام سال دچار خونریزی لثه و خون دماغ نخواهد شد .

خراسانیها برای مصون بودن از بیماریها و گزند حشرات گذشته از خوردن اقسام میوه اعمال دیگری هم در شب چله انجام می دهند و عقاید دیگری هم دارند که هریک بجای خود مهم و قابل ملاحظه است .

از آن جمله می گویند هرکس در شب چله پیه شتر و شیر مادیان را در ظرفی بریزد و حرارت دهد تا سال دیگر در فضایی که دود پیه شتر و بخار شیر مادیان منتشر شده است هیچ حشره ای عبور نخواهد کرد .

هرکس در شب چله دهان خود را به گوش الاغی بگذارد و آهسته در گوش حیوان نجوا کند هر دردی داشته باشد به درمان خواهد رسید.

شب چله در شهرها و روستاهای جنوب خراسان مقداری بیخ(= چوبک) در آب ریخته با یک دسته تر که مدت مدیدی هم می زنند تا کف کند و عقیده دارند که  هر قدر کف چوبک بیشتر باشد محصول سال آینده فراوان تر خواهد بود و برای آنکه برکت محصول نصیب آنها هم بشود کف چوبک را جمع می کنند و مقداری شیره انگور در آن می ریزند و میل می کنند.

از مراسم زیبا و پسندیده این شب فرستادن خوانچه میوه است از طرف داماد برای عروس . در این شب از طرف خانواده داماد خوانچه ای پر از میوه با هدیه ای مناسب از قبیل یک قواره پارچه پیراهنی یا دستبند و گردن بند برای عروس فرستاده می شود. در این خوانچه لااقل هفت رنگ میوه (انار و انگور و پرتقال و خربزه و سیب و گلابی و هندوانه) می گذارند و میوه ها را با پرهای بلند رنگین معروف به “پر مرغ عدن”  می آرایند و بوسیله ” طبق کش” به خانه عروس می فرستند . …”

آقای غلامحسن رسولی در باره چگونگی برگزاری شب یلدا ( یا بگویش محلی : شَوْ چلّه ) در ملایر گوید : ” …  مردم پیر سواران به ویژه آنان که زندگی بهتری داشتند شب ” یلدا ” را جشن می گرفتند. شام شب چله معمولاً ” کَلّه پاچه” یا بگویش محلی “آش کله” و دل و جگر گوسفند بود همه دور کرسی می نشستند و پس از صرف شام و جمع کردن سفره، چای و قهوه می نوشیدند و شَوْچر(شب چره) می خوردند و به قصه مادر بزرگ یا پدربزرگ گوش می دادند عرف پیرسواران این بود . هنوز هم هست – که برای دختران که شوهر کرده اند و عروسان که دوران نامزدی را سپری می کنند “شوچله” می برند .کشمش ، بادام ، گردو ، گندم، و شاهدانه بو داده ، تخمه هندوانه و کدو که خود شور کرده بودند باضافه یک قواره پارچه که در محل ” وصله ” گفته می شود، همه را در سینی بزرگ کنگره داری بنام ” مَجیمَه” می گذارند و یک فرد جوان بخانه شخص ذینفع حمل می کند.

بانوان باسلیقه، هندوانه و خربزه هم در یکی از اتاقهای خنک نگهداری می کنند و انگور شیرین را در سرکه می ریزند و بنام “شی شیره” یا ترشی انگور برای شب چله اعضای خانواده می آورند تا همه بخورند و شاد باشند و به داستان بزرگترها گوش بدهند.

مردم پیرسواران چون با ساعت کاری نداشتند و ملاک خوابیدن و بلند شدن شان تاریکی و روشنایی روز بود، وشب چله را بلند ترین شب می دانستند … لذا برای بسر بردن این شَوْگار- در برابر روزگار، بازار قصه گفتن ، چیستان پرسیدن ، کتاب خواندن و سرگرمیهایی از این نوع رونق داشت و بر شادی حاضران می افزود. ازصدای خنده و شادی فهمیده می شد که ساکنان خانه،  کرسی گرم،  سفره ای رنگین و شب چله ای مفصل دارند .

نویسنده:محمد مهدی حسنی