حکیم فرزانه
شیخ محمدهادى فرزانه شهررضائى یکى از اساتید بزرگوار و حکماء عالیمقدار معاصر و مفاخر استان اصفهان است پدرش مرحوم ملا محمدمهدى از جمله علماء و ائمه جماعت و از مراجع تقلید مردم شهررضا بوده.
محمدهادى فرزانه در سال ۱۳۰۲ قمرى در خاندان علم و دانش و کانون فلسفه و حکمت پا به عرصه وجود گذاشته تحصیلات مقدماتى را از محضر پدر دانشمند خود استفاده کرده و سپس براى تحصیل منطق و حکمت و کلام مدت هفت سال محضر فیلسوف بزرگ میرزا نصراللَّه حکیم را درک و چون داراى استعدادى فوقالعاده و هوش سرشار و تند بود همواره مورد احترام و علاقه استاد خود قرار مىگرفت.
پس از فوت مرحوم میرزا نصراللَّه حکیم به اصفهان مهاجرت و فرائد و متاجر را نزد مرحوم ملا عبدالکریم کزى رحمتاللَّه علیه تکمیل و فقه و اصول را نزد آن مرحوم و سید محمدباقر و حاج میر محمدصادق و قسمتى را هم نزد مرحوم حاج میرزا عبدالحسین سید العراقین به اتمام رسانید و علم طب را خدمت مرحوم میرزا محمدباقر اصفهانى تحصیل و پس از اتمام تحصیلات به موطن اصلى خود (شهرضا) مراجعت و مشغول مطالعات علمى و تحقیقات فلسفى گردید.
اگر درباره مدارج علمى و مراتب فضل و دانش حکیم توجه شود به خوبى مسلم خواهد شد که از دانشمندان معاصر بلکه قرون اخیر کمتر کسى به پایه و مایه وى در عالم علم و حکمت پا به عرصه وجود نهاده است.
در انواع فنون حکمت طبیعى الهى و ریاضى و همچنین در ادبیات و علوم عربیه و علم کلام و فقه و اصول و عرفان استادى کامل محسوب و دانشمندى جامع معقول و منقول است.
از فلسفه متقدم بیشر به معلم ثانى ابونصر فارابى و شیخ الرئیس ابوعلى سینا معتقد بوده و درباره تصنیفات این دو فیلسوف شهیر تحقیقات مفصل و حواشى جامعى دارد و بالجمله براى تدریس تصنیفات ابن سینا (اشارات و شفا و قانون و غیره) اگر مدعى شویم بین حکماء معاصر منحصر مىباشد تحقیقا به خطا نرفتهایم و روى همین اصل اساتید دانشگاههاى اصفهان و تهران نیز مکرر محضر مشارالیه را درک و تقاضاى مسافرت ایشان به اصفهان و تهران و تشکیل حوزه علمى و فلسفى را نمودهاند ولى شخص ایشان همچنانکه عادت اساتید این فن است هرگز به قبول این امر تن درنداده و او اعتکاف و تدریس در موطن اصلى را بر مسافرت و مهاجرت اختیار کردهاند.
طریقه حکیم فرزانه در حکمت تقریبا نزدیک به مشائین است اینکه مىگوئیم نزدیک به مشائین بدین مناسبت است که در بعضى موارد عقیده ایشان با نظریه حکماء و مشائین اختلاف دارد و دراثبات واجبالوجد و توحید او داراى برهانى است نزدیک برهان صدیقین و بالاخره در تطبیق اصول و قواعد حکمت با احکام و آداب شریعت استادى کامل مىباشند.
همانطور که قبلا گفته شد حکیم فرزانه پس از فراغ و از تحصیل و بازگشت به موطن خود در منزل شخصى جلسات تدریس را دائر نموده و این همه روز صبحها از هنگام طلوع فجر تا پاسى از روز گذشته بدون وقفه و تعطیل و اغلب عصرها دائر و حکیم بزرگوار مدت چهل و هفت سال تمام به تدریس علوم مختلف و کتابهاى گوناگون از ابتدائى تا عالى و از سطح تا خارج اشتغال ورزید و به هیچ عنوانى از ارشاد افکار مستعد و افاضه فیض به دوستداران و طالبان دانش مضایقه نمىکرد. تدریس و تعلیم و هیچ کتابى و کلاسى را ولو در سطح پائین دون شأن خود نمىدانست و از تدریس هیچ علمى و کتابى ولو در عالیترین سطح پروائى نداشت.
کلاسى پرشوکت و پر استفاده داشت و درب این کلاس و این مکتب به روى همه دوستداران دانش باز بود و جماعتى کثیر با اشتیاقى وافر از مجالس درس حکیم استفاده مىکردند و برخوردار مىشدند.
اهتمام این حکیم بزرگوار در افاده و افاضافه و تدریس بدون هیچگونه توقع و انتظار به حدى بود که تا روز دوشنبه اول آذرماه ۱۳۴۴ شمسى دو روز قبل از فوتش تدریس اسفار و مکاسب و قوانین و منظومه و حکمت اشراق را تعطیل ننمود.
دعوت دانشگاه از حکیم و پاسخ وى.
در سال ۱۳۲۵ خورشیدى دانشگاه تهران از حکیم فرزانه براى چندین بار به منظور تدریس فلسفه دعوت نود که ایشان به تهران عزیمت و در آنجا به تدریس اشتغال ورزد. ایشان در جواب چنین نوشتند که متاسفانه زمانى از من یاد شده است که قوت رو به ضعف و ضعف رو به قوت نهاده است.
پاسخ استاد بدیعالزمان فروزانفر به حکیم فرزانه.
محضر شریف جناب افضل المتاخرین زمانا قدوه اهل حکمت و معرفت آقاى شیخ هادى فرزانه دامت افاضاته مرقومه شریفه را زیارت کردم از دیدار خط منیف نورى در دل و جان یافتم اما تقاضاى تشریففرمائى جنابعالى به تهران و تدریس در دانشگاه مبتنى بر چند امر بود.
۱- اینکه علوم عقلى به علت عدم توجه در این نیم قرن اخیر مشرف به زوال و انقطاع است و حفظ آن بر عهده کسانى است که وارث به این علم و حامل این امانتند و شخص جنابعالى چنانکه شنیدهام دراین رشته کمنظیر هستید گمان مى کنم که نشر و حفظ آن بیشتر در عهده آن جناب باشد تا دیگران خاصه این ضعیف را که درفنون حکمت خوضى پیوسته است و مفاد حدیث شزیف (فعلى العالم ان یظهر علمه) مصداقش در عهده ما نسبت به علوم عقلى وجود عالى است که ینبوع فضائل و معدن کمالات نفسانى و ملکى است.
۲- آنکه وجود کثیرالخیر عالى در آن شهر مانند گوهرى خسروانى و یا جوهرى عرشى است که در کاهدان افتاده باشد و یا به دست آلودگان خاک رسیده و ارادتمند بر این عزیمت بود که آن گوهر در دست خریداران گوهرشناس باشد و در عرصه دانشگاه که مرکز حقیقى علم است نورپاشى کند چنانکه از هنگام دعوت جنابعالى همه روز قریب هزار طالب علم که متعطشان زلال حکمت و مشتاقان فیض دریاى معرفت آن حکیم منفرد هستند مترصد خبر ورود قدوم کثیر البرکات جنابعالى بودهاند.
۳- تصور مىکردم بر شخص عالى که قطعا مایل به نشر علوم و معارف آل محمد علیهمالسلام هستند اکنون که وسائل آن در تهران در حد امکان فراهم شده است خوشتر خواهد گذشت و از آفتاب فضائل عالى ذرات حقیر امثال این مستضعفین خواهند شد و همین امر موجب تقویت باطن و تائید ضمیر منیر آن دانشمند خواهد بود.
اما مسئله ضعف قوى و قوت جهات ضعف چنانکه مىدانیم عوامل آن در تهران و شهرضا یکسان است بلکه شاید وسائل ظاهرى تقویت به نیت در تهران فراهمتر مىباشد و اما اشکالات خانوادگى آن هم هیچ است و تا حد امکان در آسایش خیال جنابعالى سعى خواهد رفت هیچ نگرانى نخواهد بود (واتونى باهلکم اجمعین) و اگر مختصر ملاحظهاى هم دارید ممکن است یک چند به عنوان تفرج و بر سبیل اختیار تشریف بیاورید بعد از آن راه شهرضا همیشه باز است و بازگشت میسر با کمال صدق نیت عرض مىکنم که بنده در تقاضاى خود مصرم و آن را به صلاح علم و صلاح شخص ارجمند عالى و آقازادگان که باید در محیط وسیعى زندگى کنند و حقتعالى شاهد است که هیچگونه غرض نفسانى ندارم و چه غرض تواند بود که بنده اینجا و جنابعالى در شهرضا جز عشق به فضیلت قرض نمىشود که به مقام عالى استادى دانشگاه که هم اکنون عدهاى کثیر هرگونه وسیلهاى مىانگیزند تا بدان رتبه نائل آیند و کسى جوابشان باز نمىدهد وجود مبارک را دعوت کنند و مقدمات و وسائل آن را بدون طلب از جانب مستفیض عالى فذاهم آورند.